آخرین مطالب

تصویر روی جلد نشریه سیاست نامه - زندان زبان

گفت‌و‌گو با داریوش آشوری

مختار نوری

پژوهشگر پویش فکری توسعه

 

مقدمه  

بحث درخصوص روایت داریوش آشوری از توسعه و توسعهنیافتگی در ایران معاصر را با این موضوع آغاز میکنیم که عصارۀ علوم انسانی فهمپذیرکردن موضوع توسعه و پیشرفت و چرایی و چگونگی و توفیق یا عدمِتوفیق آن در جوامع و کشورهای مختلف است. چنانکه بیورن هتنه استاد بازنشستۀ «مطالعات صلح و توسعه» در «دانشگاه گوتنبرگ» این پرسش را مطرح میکند که توسعه چگونه باید فهم شود؟، و در پاسخ میگوید یا باید به توسعه «معنایی عام» و انتزاعی نسبت دهیم که برای همۀ کشورها و موقعیتهای مختلف تاریخی صادق باشد یا باید بهدنبال «معنایی زمینهای» برای آن باشیم که در طول زمان تحول پیدا میکند. از این منظر، کمتر متفکری را میتوان در ایران و خارج از آن یافت که امروزه در حوزۀ علوم اجتماعی و انسانی نسبت به موضوع خطیر توسعه اشتغال فکری نداشته باشد. بهنظر میرسد تمامی کوششهای متفکران و صاحبان اندیشه با هر نوع رویکردی معطوف به شکلدهی به جامعهای مدرن و توسعهیافته است. متفکران و روشنفکران ایرانی نیز از این قاعده کلی مستثنی نیستند، برخی با عقاید خود پیشبرنده توسعه و عدهای نیز افکارشان موانع جدی بر سر راه توسعه و پیشرفت کشور فراهم ساخته است. در چنین بستری «پویش فکری توسعه» به مسئله توسعه و توسعهنیافتگی ما ایرانیان و ابعاد مختلف آن ورود کرده و مسائل و دستورکارهای مختلفی را با یاری محققان و صاحبنظران کشور به بحث و بررسی گذاشته است. 

پویش فکری توسعه بهعنوان یک نهاد فکری، مدنی و پویشگر، با هدف تولید، تمرین، انتشار و ارتقاء گفت‌وگو درباره توسعه ایران و با چشم‌انداز ایجاد گفتمانی فراگیر در حوزه اندیشه توسعه در ایران، فعالیت خود را آغاز کرده است. این مؤسسه به همت جمعی از دانش‌آموختگان و دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری رشته‌های اقتصاد،‌ جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، روان‌شناسی، انسان‌شناسی، حقوق، تاریخ وتأسیس شده است تا مطالعات دقیق و همهجانبه در حوزه توسعه را پی بگیرند. این گروه نام خود را «پویش فکری توسعه» گذاشته است، چرا که معتقد است باید اندیشیدن برای مسئله توسعه کشور را به یک جریان مستمر در بین نخبگان و روشنفکران تبدیل کنیم، تا به هم‌افزایی برسیم و مانع تکرار تجربه‌های تکراری شویم، و نیز توسعه‌خواهی و مطالبه‌گری برای تحول را به یک خواست عمومی تبدیل کنیم تا به ثمر بنشیند. چشمانداز پویش فکری توسعه، شکل‌گیری یک گفتمان وحدتبخش و اصیل برای توسعه ملی در میان جامعه نخبگی کشور است که با شعار «توسعه ملی: تفاهم نسل‌ها، توافق دست‌ها» در این مسیر حرکت می‌کند. در چنین افقی و با این اهداف پویش فکری توسعه در طی سالهای اخیر دستورکار تخصصی و ویژهای با عنوان «گفت‌وگوهای توسعه» را در ایران آغاز کرده است. هدف اصلی و نهایی گفت‌وگوهای توسعه استخراج الگوهای توسعه در مخزن فکر ایرانی با هدف دستیابی به یک «دایره‌المعارف توسعه ملی» است. این امر از طریق خوانش آثار روشنفکران ایرانی و گفت‌و‌گوی علمی و کارشناسانه به انجام می‌رسد. و پس از بحث و بررسی و گفت‌و‌گوهای متعدد، روایت هریک از این روشنفکران بهصورت مجزا در قالب روایتهای توسعه و بهصورت کتاب منتشر می‌شود. تاکنون ۲۵ دور از این گفت‌و‌گوهای توسعه به یاری اساتید، محققان و صاحبنظران ایرانی صورت گرفته یا در حال انجام است. دو کتاب از این مجموعه یعنی روایت محمود سریع‌القلم و روایت مقصود فراستخواه از مسئله توسعه در ایران منتشر شده است. هشت کتاب روایت دیگر، نهایی و در دست انتشار است و مابقی روایت‌ها نیز در حال تدوین و نهایی‌سازی است. در چنین چارچوبی که پویش فکری توسعه برای فهم توسعه ایرانی طراحی و ترسیم کرده است، سیزدهمین دور از گفت‌و‌گوهای توسعه به داریوش آشوری روشنفکر برجسته ایرانی اختصاص یافته است که در ادامه تصویری کلی از این روایت را به علاقهمندان و مخاطبان این نوع مباحث معرفی خواهیم کرد. 

 

روایت داریوش آشوری از جان پریشان ایران 

 بررسی روایت داریوش آشوری از توسعه و توسعهنیافتگی در ایران توسط نگارنده این سطور و با نظارت علمی دکتر محسن رنانی استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و با تمرکز بر آثار، گفتارها و همچنین گفت‌و‌گوی تخصصی با این روشنفکر انجام شده است. از همان آغاز این پرسش کلیدی و کلان در دستورکار ما قرار گرفت که داریوش آشوری چه تبیین و تحلیلی از توسعه و توسعهنیافتگی جامعه معاصر ایران دارد؟. طرح چنین پرسشی ما را به بررسی آثار متعدد ایشان و همچنین گفت‌و‌گوی تخصصی با آشوری کشانده است. داریوش آشوری روشنفکر نامآشنایی است و چندان نیازی به معرفی ندارد، او به اندازه کافی و به‌واسطه زحماتی که به‌طورکلی در حوزه علوم انسانی و به‌طورویژه در عرصه زبانشناسی و بهخصوص در تألیف و ترجمه آثار مهمی که کشیده است در جامعه علمی و روشنفکری ایران شناخته شده است. البته آشوری چهل سال است که از وطن خویش دور افتاده و اکنون در فرانسه ساکن است و در خارج از ایران نیز مدتی در دانشگاه آکسفورد و در کالج سنت آنتونی به کار آکادمیک مشغول بوده و درس «شرقشناسی» را نیز تدریس کرده است. در ادامه مدتی را نیز در دانشگاه کلمبیا سپری کرده و با احسان یارشاطر در «دایرهالمعارف ایرانیکا» نیز همکاری پژوهشی داشته است. آشوری تلاش و کوشش فراوانی در طول چند دهه اخیر برای افزایش سطح گفتمانی دربارۀ مباحث زبانی و اهمیت و اثرگذاری آن در ایران آغاز کرده و انتشار آثار مختلف در این زمینه نتیجه چنین کوششهایی است. 

آشوری به مانند بسیاری از روشنفکران معاصر ایرانی به مشکلۀ «سنت و مدرنیته» و جدال مفهومی و فکری میان این دو عرصه توجه نشان داده است. به‌نظر آشوری، ما ایرانیان از قرن نوزدهم وارد مدار و مسائل جهانی شدهایم، بنابراین، آشوری میخواهد دریابد ما کیستیم و در دو قرن اخیر، که تاریخ ورود ما به میدان تاریخ جهانیست، بر ما ایرانیان چه گذشته است. او میگوید: «آنچه ذهن مرا در دهههای اخیر بسیار به خود مشغول داشته این است که این شکاف بین ما و غرب، یا، بهعبارتِ‌دیگر، شکاف بین ما و مدرنیته چیست؟ میشود گفت که ما از نیمۀ قرن نوزدهم به این طرف درگیر این مسئله بودهایم و آنچه در جامعۀ ما عنوان «روشنفکری» گرفته، خواسته است پلی باشد برای این رابطه و دستاوردهای آن سوی دنیا و همۀ آنچه را که ضروریات زندگی دیگریست به جهان ما منتقل کند». آشوری معتقد است که خودآگاهی به این جایگرفتگی در وضعیت توسعهنیافتگی و دردناکی و آزارندگی این خودآگاهی موتور رانش بخش عمدۀ کارهایش بوده است. بههرصورت، شکاف مذکور را ما شکاف توسعه و توسعهنیافتگی نامیدهایم و در ادامه با طرح چند پرسش کلیدی از آشوری و گفت‌و‌گوی تخصصی با ایشان قصد داریم هرچند مختصر ابعاد و زوایای آن را روشن سازیم. نکتهای که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که ما در این روایت الگوی توسعه موردنظر داریوش آشوری را ذیل الگوی «زبان و توسعه» به بحث و بررسی گذاشتهایم. چرا که آشوری نقش مهمی برای مقوله زبان و تأثیرات آن بر توسعه و پیشرفت قائل است، امری که بهنظر وی در تجربه غربی توسعه به‌وقوع پیوسته است. برای روشنترساختن الگوی مذکور ضمن خوانش آثار مکتوب آشوری، در فرصتهای مختلف گفت‌و‌گوهایی نیز با ایشان صوت پذیرفته است که در ادامه به برخی از مهمترین پرسشهای صورت گرفته در این گفت‌و‌گوها و پاسخهای آشوری پرداخته خواهد شد. 

 

سؤال: شکلگیری رابطه شما با حوزه زبان چگونه بوده است، چگونه به این حوزه وارد شدید و فهم شما از این موضوع و ضرورت و اهمیت آن به چه صورتی است؟ 

آشوری: سروکاریافتن من با موضوع زبان و ترمشناسی از آنجا آغاز شد که در دوران دانشجویی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، در نیمه نخست دهه ۱۳۴۰، این فرصت را یافتم که دو سالی در «دایرهالمعارف فارسی» با ویراستاری غلامحسین مُصاحب و انتشارات فرانکلین بهکار گمارده شوم. این تجربه پیشامدی، در سن جوانی، سرآغازی بود برای من که با زبان و مسئله ترمشناسی علمی با روشی که آن استاد یگانه در پیش گرفته بود، آشنا شوم. مُصاحب مسائل تکنیکی و فنی زبان را موردِتوجه قرار داد و کارآموزی من نزد او برای من بسیار مفید و راهگشا بود و از او بسیار آموختم. من این شانس را داشتم که از دیدگاههای مختلف و متنوعی با مسئله زبان آشنا شوم. درنتیجه توسعه برای من فقط به حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محدود نماند و کمکم به نسبت زبان و توسعه نیز فکر کردم. 

آنچه مهم است اینکه زبان با بنیاد انسانی و هستیشناسی ما انسانها سروکار دارد. در ادامه تکاپوییهایی که در حوزه زبانشناسی داشتم با متفکران بزرگی چون فردریش نیچه و مارتین هایدگر نیز آشنا شدم و این نوع آشنایی باعث شد که من مسئله زبان را بهصورت عمیقتری بفهمم و پی بردم که دنیای مدرن با زبان بهصورت ابزاری برخورد کرده است و بهواسطه انقلاب زبانی و گشودگی زبانی حاصل از آن، زبانش را بهگونهای سروسامان داده تا بتواند به نیازهای عظیم اندیشهای و علمی و فناورانهاش پاسخ دهد. جهان مدرن زبان را به شیوهای سروسامان داده تا بتواند به نیازهای عظیم اندیشه و علم و فناوری یعنی هر دو وجه مدرنیت و مدرنیزاسیون پاسخ دهد. 

 

سؤال: آقای آشوری شما از رابطه زبان و توسعه صحبت کردید و همواره در آثار و گفتارهای مختلف بیان داشتید که جهان غرب و توسعه آن محصول یک انقلاب زبانی در زبانهای اصلی مانند انگلیسی، فرانسه، آلمانی و تا حد ایتالیایی بوده است، کمی بیشتر برای ما در این خصوص صحبت کنید؟ 

آشوری: جهان مدرن جهان انقلابهاست، بیهوده نیست که واژه «انقلاب» این همه برای پدیدهها و دستاوردهای آن در زمینه علم و فنشناسی و هنر و زندگانی سیاسی و اجتماعی بهکار میرود. انقلاب کوپرنیکی، انقلاب نیوتنی، انقلاب داروینی، انقلاب کانتی، انقلاب فرویدی، و در جوار همه آنها، انقلاب صنعتی، انقلاب رایانهای، و جز آنها، تا انقلابهایی سیاسی که از انقلاب فرانسه به این سو چهره نظامهای سیاسی را بر روی زمین دگرگون کردهاند. اما پیشاپیش همه اینها، و زمینهساز ضروری آنها یا پابهپای آنها، یک «انقلاب زبانی» در غرب رخ داده است. این انقلاب زبانی، بر پایه علوم مدرن زبانی، یک صنعت و فناوری زبانی آفریده است که به زبانهای پیشرو مدرنیت مانند زبان انگلیسی امکان توسعهپذیری بیپایان داده است. بنابراین، درک معنای این انقلاب زبانی و چگونگی دستاوردها و کارکردهای آن راهی است سرراست، به فهم ماهیت جهان مدرن و توسعهیافته. کاری که تفکر مدرن با زبان کرده است میتوان بناکردن یک «شاهراه زبانی» نامید. شاهراههای مدرن همه راهبندهای طبیعی را از سر راه برداشتند و زمین را هموار و آسفالت کردند تا رانندگان بتوانند از سرراستترین مسیر با بیشترین سرعت بهسوی سرمنزلی که توسعه و پیشرفت نامیده شده روانه شوند. 

 

سؤال: در جامعه ما یعنی ایران وضعیت به چه صورتی است، رابطه ما و زبان چگونه است؟ 

آشوری: اگرچه نقش زبان در توسعه جهان غرب مهم است، اما من تمام مسئله توسعه را به زبان فرونمیکاهم. ولی در مورد خودمان یعنی جامعه ایران و کمی وسیعتر دنیای جهان اسلام را درگیر مسئله زبان میدانم. فرق من با دیگران یعنی دیگر روشنفکران ایرانی این است که آنها عمدتاً توسعه را از دریچه توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میبینند، ولی من بهسبب آشناییای که با «دانش هرمنوتیک» پیدا کردم مسئله زبان و اهمیت آن را بهواسطه متفکران این حوزه عمیقتر فهمیدم. و دریافتم که زبان فارسی بنا به ضرورت تغییر زندگی و مبانی فرهنگی و تمدنی ما نیازمند دگرگونی و سازگاری با شرایط تازه است. فارسیزبانان میخواهند به زبان فلسفه و علم و هنر مدرن سخن بگویند و وارد جهان فناورانه بشوند و ناگزیر زبانشان نیز، همچون ابزار ضروری چنان شیوهای از ارتباط و زندگی، دگرگون میشود. ناگزیری دگرگونی زبان از نظر دستگاه واژگانی و معنایی از رابطه ضروری و ارگانیک میان زبان و صورت تمدن و فرهنگ برمیآید. توسعه و مدرنسازی نیازمند زبان خاص خود است و اگر ما ایرانیان نیز خواهان توسعه و پیشرفت هستیم باید نوسازی زبانی را اعمال کنیم تا بتوانیم به زبان علمی سخن بگوییم و در مدار جهان فناورانه امروز قرار گیریم. البته در این راه موانع و محدودیتهای مختلفی برای نوسازی زبانی در زبان فارسی وجود دارد که به عوامل فرهنگی و روانشناختی ما ایرانیان باز میگردد. 

 

سؤال: شما از از جهان شرق همواره از ژاپن بهعنوان یک نمونه موفق در توسعه یاد میکنید، شاید این کشور نمونه خوبی است که در مورد آن بیشتر بحث کنیم، شما در ژاپن تدریس کردید، آیا در این کشور هم انقلاب زبانی و گشودگی زبانی به مانند غرب صورت گرفت تا به توسعه امروزین برسند؟ 

آشوری: کشوری مانند ژاپن که با ما ایرانیان فرآیند توسعه و تجدد خود را شروع کرده بود موفق شد و به نتایجی روشن نیز دست یافت. اما درمورد ژاپن نمیدانم این کشورها چه کاری در حوزه زبان انجام دادهاند واین بحث اصلاً شاید نکته قابل تأملی باشد. مسئله این است که آیا کشورهایی چون ژاپن که امروزه به توسعه رسیدهاند آیا زبان بینالمللی و جهانی علم را پذیرفتند یا نه؟ بههرحال قطعاً آنها کارهایی در این راستا انجام دادهاند. اما میدانم که کرهایها حتی نهادی دارند برای این کار و برای پذیرش زبان جهانی علم نهادسازی کردهاند. بدون تردید، کشوری مانند کره جنوبی با این توسعه سریع و شگفتانگیزش حتماً با این نوع مسائل زبانی برخورد کرده است. اما بهطورکلی، بهنظر میرسد این نوع کشورهای توسعهیافته در جهان غیرغربی زبان جهانی علم را پذیرفتند و حتی چینیها هم همین کار را کردهاند، ولی ما هنوز نتوانستیم این مسائل را بفهمیم و وارد گفت‌و‌گو با زبان جهانی علم شویم. 

 

سؤال: برگردیم به زبان فارسی و از موانع و محدودیتهای این زبان برای گشودگی و انقلاب زبانی صحبت کنیم. بهنظر شما موانع و مشکلات زبان فارسی برای نوسازی زبانی چیست و چه محدودیتهایی پیشِ روی زبان فارسی وجود دارد؟ 

آشوری: عوامل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی همگی در این حوزه نقش دارند. ما وقتی که با فرهنگ مدرن آشنا شدیم و وقتی علم طب مدرن را آوردیم تا شیمی و فیزیک را آموزش دهیم یا و هنگامی که مدرسه دارالفنون را تأسیس کردیم تا ارتش و سپاه و توپ را یاد بدهیم، بهطورطبیعی با مسئله زبان برخورد کردیم که بالاخره این امور را چگونه برای جامعه بیان کنیم. عادات گذشته و سنت چندینقرنه این بود که از زبان عربی استفاده کنیم تا این واژههای برآمده از جهان غرب را جعل کنیم و پاسخ دهیم، درحالیکه فراموش کرده بودیم که زبان فارسی هم خودش تواناییهای خاصی برای واژهسازی و پاسخگویی به این مسائل را دارد. ما از عصر مشروطیت کمکم با مفاهیم سیاسی دنیای مدرن مانند پارلمان، پارلمانتاریسم و قانون آشنا میشویم، اینها مفاهیمی هستند که به مدیریت سیاسی جامعه مدرن مرتبطاند و بهصورتِتدریجی سروکله آنها در جامعه ما نیز پیدا شد. این مفاهیم را ما از زبان فرانسه اخذ کردیم و بسیاری از مفاهیم دیگر در حوزههای پزشکی، حقوقی، سیاسی، فنی و نظامی از زبان فرانسه به زبان فارسی آمدهاند. بنابراین تا این دوران داستان زبان ما و فهم و شعور و سواد همه عربی بود، اما که کمکم و در نتیجه تحولات ناشی از مشروطهخواهی، زبان عربی رایج در جامعه ایرانی جایش را به زبانهای اروپایی داد. بههمینسبب با تأسیس فرهنگستان زبان به همت محمدعلی فروغی در دوره رضاشاه تمام تلاش فروغی و همراهانش این بود تا تواناییهای زبان فارسی را برای واژهسازی احیا کنند. برای مثال آنها تلاش کردند تا به جای نظمیه بگویند شهربانی و به جای بلدیه بگویند شهرداری و… . این نوع تحولات، عادات زبانی تازهای در زبان فارسی با خود بههمراه آورد که در جای خود بسیار بااهمیت است. بههرصورت، آنچه مهم است اینکه موانع موجود بر سر راه تحول زبانی در زبان فارسی بیش از هر چیز به عوامل فرهنگی و تاریخی بازمیگردد. آنچه روشن است اینکه هنوز زبان جهانی علم در ذهنیت ما جا باز نکرده است و همچنان تلاش داریم با آن ذوق ادبی و خوشآهنگ و شاعرانۀ سعدی و حافظ با مسائل برخورد کنیم. ما باید برای توسعه و پیشرفت زبان جهانی علم را به مانند بسیاری از کشورهای دنیا بپذیریم. 

 

سؤال: شما از زبان شاعرانه سعدی و حافظ صحبت کردید، بهعنوان آخرین سؤال تمایل داریم این پرسش را مطرح کنیم که دلیل توجه شما به حافظ در پروژه فکریتان چیست و نسبت حافظ با تجدد و مدرنسازی جامعه ایرانی چگونه است؟ 

آشوری: برای من فهم شعر و عوالم شاعرانه بهطورِعام و درک حافظ بهطورِخاص و کوشش برای چنین کاری جزو پروژۀ عمومی فهم مدرنیت است. البته این موضوع بحث پیچیدهای است که من به اجمال به آن پاسخ میدهم. من از یک طرف در کتاب «ما و مدرنیت» گفتم که این شیفتگی به حافظ سد و مانعی برای ما در جهت مدرنشدن بهشمار میآید، اما از طرف دیگر هم معتقدم راه ما به طرف مدرنیته حداقل بهلحاظ ذهنی، فرهنگی و روانی از درون حافظ میگذرد و این موضوع اساساً همان کوششی است که خود من در آثارم انجام دادم، اینکه بفهمیم با معیار فکر مدرن حافظ به ما چه میگوید. بههمیندلیل من از منظر نوعی رویکرد «بینامتنی» سراغ حافظ رفتم و این بحث را مطرح کردم هیچ متنی از آسمان به زمین نیامده است و نسبت حافظ را با محیط و فرهنگ خودش موردِتوجه و بررسی قرار دادم. با حافظ بود که افق معنایی مدرن برای خود من قابل فهمتر شد و توانستم جهان مدرن را در مقابل جهان سنتی بیشتر درک کنم. بهاینترتیب، ما به یک معنا هم از حافظ عبور میکنیم و از طرف دیگر میتوانیم آن را در بستر فکر و فرهنگ مدرن خودمان بگنجانیم که او اسطورهای شگفتانگیز یا فهمناپذیر نیست.  

با تشکر از خوانندگان محترم این گفت‌و‌گو. لازم است اشاره شود که ماحصل تفصیلی این گفت‌و‌گوها در کتاب «روایت داریوش آشوری از توسعه و توسعهنیافتگی ایران» بهزودی با کوشش پویش فکری توسعه و با همکاری انتشارات طرح نو منتشر خواهد شد. 

اشتراک گذاری پست

دیدگاه (2)

  • کاکاقلی شیرازی پاسخ

    وبلاگ زیر درباره داریوش آشوری
    http://www.dirirappatdiri123.blogfa.com

    آذر ۱۲, ۱۴۰۲ در ۲:۰۱ ب٫ظ
  • کاکاقلی شیرازی پاسخ

    با درود و مهر درباره شیوه فارسی نویسی و کج سلیقگیهای داریوش آشوری و اعراب گذاری واژه های زیبای و شیوای فارسی …لطفا به وبلاگ زیر بازگردید …. با سپاس و ارج بیکران

    آذر ۱۲, ۱۴۰۲ در ۱:۵۹ ب٫ظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *