آخرین مطالب

جنبش ارج‌شناسی و کرامت‌خواهی ایرانیان

جنبش ارج‌شناسی و کرامت‌خواهی ایرانیان

دکتر مختار نوری

پژوهشگر پویش فکری توسعه

جامعه ایران بیش از دو ماه است که تحولات اعتراضی شدید و رادیکالی را از سر می‌گذراند؛ تحولاتی که نه‌تنها در داخل ایران باعث شگفتی عمومی شده است، بلکه توجه و حیرت جهانیان را نیز به خود جلب کرده است. از این‌رو، تحلیل‌گران داخلی و خارجی از همان روزهای آغازین از جنبه‌های مختلفی به تحلیل تحولات سیاسی و اعتراضی جامعه ایران پرداخته‌اند. گرچه در ابتدا بهانه اعتراضات مرگ دلخراش دختری جوان به نام «مهسا امینی» بود، اما در ادامه معضلات قدیمی جامعه ایرانی نیز سر باز کردند و امروز جنبش اعتراضی ایرانیان سویه‌های حاد و جدیدی یافته است. در میان سویه‌ها و نام‌های مختلفی که برای این جنبش اعتراضی در نظر گرفته شده است، بحث حاضر تمایل دارد از منظر مقولاتی چون «ارج‌شناسی» و «کرامت‌خواهی» به تحلیل این تحولات اعتراضی دامنه‌دار بپردازد.

باور نویسنده این است که محرک اصلی شهروندان معترض ایرانی بیش از هر چیز «ارج‌شناسی و کرامت‌خواهی انسانی» در جنبه‌های مختلف آن است. مسائلی که نه فقط در ایران بلکه در سطح جهانی محرک بسیاری دیگر از تحولات سیاسی و اعتراضی بوده و از حیث نظری نیز موردِ‌توجه برخی از متفکران سیاسی برجسته معاصر قرار گرفته است. در این راستا، چارلز تیلور -‌نظریه‌پرداز سیاسی معاصر‌- بیان می‌دارد که «کرامت» را می‌توان نقطه مقابل «شرافت» دانست. به‌نظر تیلور، اگر شرافت را موضوعی مربوط به امتیازات و به‌معنای نظام کهنی به‌کار ببریم که با نابرابری در پیوندی تنگاتنگ قرار دارد و اندیشمندی چون مونتسکیو جهت توصیف فضایل نظام «سلطنت» از آن بهره گرفته است، در برابر این مفهوم قدیمی، مفهوم نوین کرامت ظهور یافته که امروزه در معنایی جهانشمول و تساوی‌طلبانه به‌کار می‌رود و در پرتو آن از کرامت ذاتی همه انسان‌ها و شهروندان سخن به میان آورده می‌شود. در پرتو این مفهوم نوظهور فرض بر این است که همه انسان‌های روی زمین با هر رنگ، پوست، نژاد، عقیده و صفتی دارای اعتبار، شأن و کرامت هستند. شاید به این اعتبار است که فرانسیس فوکویاما دیگر نظریه‌پرداز سیاسی معاصر در آثار متأخر خود از «انقلاب‌های کرامت» در جهان امروز صحبت سخن می‌گوید. به‌نظر فوکویاما، چرخ‌های انقلاب مدرن فرانسه را درخواست به‌رسمیت شناخته‌شدن کرامت برابر برای همگان به حرکت درآورد و این روح تا زمان حاضر هنوز جاری و ساری است. به‌عقیدهٔ او، جهان سیاست در دهه‌های اخیر نیز شاهد قیام‌ها و اعتراضات ناگهانی متعددی علیه حکومت‌های اقتدارگرا بوده است. به‌نظر این تحلیل‌گر سیاسی برجسته، در بطن اعتراضات منجر به سقوط رژیم‌های کمونیستی در سال ۱۹۸۹ تا گذار آفریقای جنوبی از رژیم آپارتاید، تا انقلاب‌های رنگی در اوکراین و گرجستان تا خودسوزی محمد بوعزیزی و ظهور بهار عربی، نوعی تقاضا برای ارج‌شناسی کرامت و اعتبار انسانی نهفته است. بنابراین منطبق با ادبیاتی که این طیف از نظریه‌پردازان معاصر در اختیار ما قرار داده‌اند، در جهان امروز تقاضا برای ارج‌شناسی و به‌رسمیت شناخته‌شدن کرامت بنیادین انسانی در کانون جنبش‌های اعتراضی و سیاسی قرار گرفته است. در‌ نتیجه، تحولات سیاسی در سطح جهانی این آموزه را برای سیاست‌مداران هشیار دارند که نظام‌های سیاسی برای بقا و کارآمدی خود باید به هر قیمتی از تقسیم‌بندی شهروندان ساکن در محدوده مرزهای ملی خود به «شهروندان درجه یک» و «شهروندان درجه دو» اجتناب کنند.

در الگوی سیاست شناسایی، هر انسانی و هر گروهی و هر اجتماعی باید به‌سبب هویت بی‌همتای خود به‌رسمیت شناخته شود و هرگونه عدمِ‌شناسایی می‌تواند آسیب‌های مرگباری را هم برای جامعه و هم برای نظام سیاسی مسلط به‌دنبال داشته باشد. کلمه «مرگبار‌بودن» بیش از هر چیز یادآور کتاب معروف «هویت‌های مرگبار» نوشتهٔ امین معلوف -‌نویسنده لبنانی‌تبار- است. معلوف در اثر مذکور به چگونگی هویت‌سازی از خلال حذف و طرد هویت «دیگری» می‌پردازد. او به‌طورِ‌ویژه به مهاجران گسیل‌شده به اروپا و چگونگی تعریف هویتشان در فرهنگی (جهان غرب) که برای تعلق و عدمِ‌تعلق به آن در نوسان‌اند، نظر دارد. کانون اصلی بحث معلوف با تجربه‌ای زیسته در لبنان و فرانسه حاکی از یک کشمکش دو سویه است: طرد و حذف هویت به‌نفع همانندسازی و بازتعریفی مرگبار از هویت‌هایی که برای بازنمایاندن خویش به حاشیه رانده شده‌اند. در نهایت اینکه ویل کیملیکا، دیگر نظریه‌پرداز سیاسی معاصر، این بینش سیاسی را در اختیار ما قرار داده است که در دوره معاصر شاهد ظهور و بروز مفاهیمی نوین مانند «سیاست‌ورزی تفاوت»، «سیاست‌ورزی هویت» و «سیاست‌ورزی ارج‌شناسی» هستیم که با تفاوت‌های جزئی همگی بر این پیش‌فرض استوارند که ویژگی مهم بیشتر جوامع معاصر، تنوع عمیق و تکثر فکری و فرهنگی آنها است.

به‌هرحال، عمق و غنای اندیشگی نگرش‌های نظری مذکور بسیار گسترده‌تر از مطالب مختصر حاضر است، اما آنچه روشن است اینکه بر مبنای ادبیاتی که این دسته از نظریه‌پردازان سیاسی در اختیار ما قرار داده‌اند، می‌توان تحولات اعتراضی ایرانیان را قبل از هر چیز در چارچوب «جنبش کرامت‌خواهی ایرانیان» تجزیه و تحلیل کرد. ارج‌شناسی و زندگی کرامت‌مند شهروندان، مقولات گم‌شده ما ایرانیان از انقلاب مشروطه تا به امروز هستند و کوشش‌های بسیاری برای دستیابی به آنها صورت گرفته است. گرچه در بیش از یک قرن اخیر، تلاش‌ها و مجاهدت‌های جامعه در راه شکل‌دهی به زیستی شایسته همه ایرانیان چشمگیر بوده است، اما تنگناها و محدودیت‌های سیاسی نیز کم نبوده‌اند و بروز انقلاب‌ها، کودتاها، شورش‌ها و اعتراضات مختلف در تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر ایران خود گواهی روشن بر این تنگناها و جدال‌های بین جامعه برای ارج‌شناسی و دسترسی به زندگی توأم با کرامت از یک سو و حکومت‌های اقتدارگرا برای نایده‌انگاری و سلب و محدودسازی این نوع زندگی از سوی دیگر بوده است. در این چارچوب، آنچه امروزه در تحولات اعتراضی جامعه ایران مشاهده می‌شود همان جدال کهنهٔ میان «جامعه و حکومت» است که اکنون در بستری دیگر یعنی در «عصر اینترنت» و فضاها و ابزارهای فناوری برآمده از آن سر باز کرده و صورت دیگری یافته است. اگرچه یکی از مهم‌ترین خصلت‌های کنشگری اعتراضی امروز ایرانیان آنلاین‌بودن آن است، اما هدف و خواست این نوع کنشگری در راستای دستیابی به همان دغدغه‌های دیرینه آنها یعنی زندگی توأم با شأن، اعتبار و کرامت است. در جامعه امروز ایران طیف گسترده‌ای از نیروهای اجتماعی و به‌ویژه زنان، جوانان و دانشجویان با اتخاذ بینش‌ها و نگرش‌های متفاوت و دگرگونه بر این باورند که حقوق مختلف و در یک کلام «زندگی» انسانی آنها توسط نظام سیاسی به‌طرز آزاردهنده‌ای نادیده گرفته شده است. در نتیجه، انباشت این نادیده‌انگاری و عدمِ‌شناسایی در طول چند دهه گذشته، زمینه‌ساز جنبش‌های اعتراضی سال‌های اخیر و تدوام آنها تا به امروز بوده است.

تحولات اعتراضی جامعه ایران به‌وضوح نشان می‌دهد که نظام سیاسی نه‌تنها در تأمین زندگی کرامت‌محور برای همه ایرانیان ناکام مانده است، بلکه با کژشناسایی، اَشکال مختلفی از محدودیت را بر زندگی شهروندان تحمیل کرده و این امر بیش از هر چیز زمینه‌ساز اعتراضات سیاسی آنان بوده است. در این چشم‌انداز، کژشناسایی نه‌تنها نشان‌دهندهٔ فقدان احترامی شایسته نسبت به شهروندان امروز جامعه ایران است، بلکه جراحتی دردناک بر پیکر قربانیانش وارد ساخته و از خودبیزاری فلج‌کننده‌ای را بر آنان تحمیل کرده است. البته باید توجه داشت که ارج‌نهادن به شهروندان و فراهم‌ساختن زندگی توأم با کرامت و رفاه برای آنها صرفاً نوعی «فروتنی» نیست که باید توسط نظام سیاسی نثار این مردمان نگون‌بخت شود، بلکه یک نیاز اساسی و معقول در عرصه حکمرانی است که از قضا بسیاری از کشورها در سطوح منطقه‌ای و جهانی آن را تجربه کرده‌اند و شوربختانه مدت‌هاست که مردمان نجیب این دیارِ بلاخیز از آن محروم مانده‌اند.

سخن را کوتاه کنم، امروزه خلق زندگی همراه با کرامت و شادکامی برای آحاد یک جامعه سیاسی به یکی از مهم‌ترین سنجه‌های حکمرانی و توسعه در سطح بین‌المللی تبدیل شده است. سنجه‌ای که باید به‌مثابه یک نیاز حیاتی و انسانی آن را ارج نهاد و عدمِ شکل‌گیری فرآیند «سیاست‌ورزی مبتنی بر ارج‌شناسی» از یک طرف زندگی کرامت‌مند شهروندان را مخدوش‌تر خواهد ساخت و از طرف دیگر ما را بیش از پیش با پدیده خطرناک «درحاشیه قرارگرفتن شهروندان» مواجه می‌سازد؛ پدیده‌ای که درونمایه اصلی آن به‌طورِ‌آشکار مبتنی بر «نابرابرسازی حقوقی» برخی از گروه‌های اجتماعی در جامعه بوده است. بدیهی است که هیچ جامعه‌ای نتوانسته و نمی‌تواند در بلندمدت و برای همیشه از عواقب درحاشیه قرارگرفتن و به‌تبع آن نابرابرسازی حقوقی بخش‌های گسترده‌ای از شهروندان خود در امان بماند؛ چنان‌که ما نیز در امان نمانده‌ایم و این نوع چالش‌های مذکور، امروزه بیش از هر زمان دیگری باعث برآمدن ندای اعتراضی ایرانیان در گستره‌ای جهانی شده است و تداوم این وضعیت می‌تواند عواقب بسیار خطرناک‌تری نیز برای کلیت کشورمان در پی داشته باشد.

اشتراک گذاری پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *