آخرین مطالب

ضرورت و موانع گفت‌و‌گو در سپهر سیاسی امروز ایران

ضرورت و موانع گفت‌و‌گو در سپهر سیاسی امروز ایران

دکتر مختار نوری (پژوهشگر پویش فکری توسعه)

آیین و جشن «گفت‌و‌گو» از نشانه‌های بلوغ یک جامعه سیاسی است، چرا که یک جامعهٔ بالغ و نخبگان و شهروندان آن با وارد‌شدن به ساحت گفت‌و‌گو می‌توانند از میزان خشونت بکاهند و بر گسترهٔ عقلانیت بیفزایند. اهمیت مقوله گفت‌و‌گو تا بدانجاست که در جهان معاصر برای «دموکراسی» نیز صفت «گفت‌و‌گویی» توسط برخی متفکران برگزیده شده است و امروزه از «دموکراسی گفت‌و‌گویی» صحبت می‌شود. برخلاف اَشکال قدیمی دموکراسی، دموکراسی گفت‌و‌گویی بر سه ستون اساسی یعنی «زیستجهان»، «زبان» به‌عنوان تنها ابزار رسیدن به اجماع عقلانی و «مشارکت‌کنندگان» که همه در یک سطح مشابه زبان را به‌کار می‌گیرند، استوار است و به‌سوی «اجماع» جهت‌گیری شده است. هر‌چه هست اینکه اهمیت و ظرفیت گفت‌و‌گو در عرصه سیاست و حکمرانی فراوان است. از این منظر و در پی حوادث اخیر در کشور، مقوله گفت‌و‌گو توسط برخی از صاحبان قدرت و برخی از چهره‌های روشنفکری به‌عنوان یکی از راهکارهای کلیدی برای پایان‌دادن به اعتراضات سیاسی و اجتماعی معرفی شده است. اما آنچه در این راهکار مغفول مانده است توجه به ابعاد و قواعد گفت‌و‌گوست، زیرا گفت‌و‌گو امری فراتر از لفاظی‌های سیاسی و روشنفکری است و دارای پشتوانه‌های فکری و معرفتی عمیقی است. هر انسان عاقل، اهل تعامل و گفت‌و‌گو می‌داند که گفت‌و‌گو آداب و قواعدی دارد که صرفاً رعایت آنها می‌تواند گفت‌و‌گو را به راهکاری مهم برای برون‌رفت از بحران تبدیل کند.

در میان علمای معاصر، یورگن هابرماس شاید مهم‌ترین فیلسوفی است که عمری را صرف نظریه‌پردازی در باب آداب، ضرورت و حدود و ثغور گفت‌و‌گو در عرصه عمومی ساخته است. هابرماس فیلسوفی انتقادی است که در آثار مختلف خود به اهمیت نقش گفت‌و‌گو در ساختارهای اجتماعی، ایجاد تحولات اساسی، مبارزه با بحران‌ها و در‌نهایت راهی برای گسترش مشروعیت نظام‌های سیاسی توجه نشان داده است. شاید گفتن این جمله بیراه نباشد که مهم‎ترین دستاورد فکری هابرماس‌ برای ما همین تأکید همه‎جانبهٔ او بر کنش ارتباطی و گفت‌و‌گو در حوزه عمومی است. از قضا بخشی از بدنه قدرت در جمهوری اسلامی یعنی جریان موسوم به «اصلاحات» نیز بیش از دو دهه پیش به ضرورت گفت‌و‌گو برای حل‌و‌فصل مشکلات سیاسی کشور پی برده بودند و همین امر منجر به دعوت و سخنرانی هابرماس در مجامع علمی ایران نیز شد. علی‌رغم چنین تلاش‌ها و تکاپوهایی، تا کنون گفت‌و‌گویی اساسی و راهگشا نه میان بلوک‌های قدرت و نه میان نظام سیاسی و جامعه شکل نگرفته است و همین فقدان گفت‌و‌گو باعث لاینحل‌ماندن بسیاری از مشکلات و چالش‌ها در دهه‌های اخیر و در‌نتیجه ظهور و بروز خشونت در دوره‌های مختلف شده است.

حال پرسش این است که‌ چرا در جامعه ایران گفت‌و‌گوی منطقی و عقلانی شکل نمی‌گیرد و امروزه نیز که از جانب برخی اصحاب قدرت و سیاست صحبت از گفت‌و‌گو است، توسط معترضان موردِ‌پذیرش واقع نمی‌شود؟ هابرماس در آثارش پاسخی روشن به این پرسش داده است، او می‌گوید برای ایجاد «وضعیت آرمانی گفت‌و‌گو»، قبل از هر چیز نیازمند «حوزه عمومی» هستیم و تنها در پرتو وجود چنین حوزه‌ای است که گفت‌و‌گویی متوازن و معقول می‌تواند شکل گیرد. در نظر هابرماس، حوزه عمومی عرصه‌ای است که در آن شهروندان به‌منظور مشارکت در مباحث باز و آشکار گرد هم می‌آیند. به‌عبارتِ‌دیگر، حوزه عمومی فضای مکالمه، بحث، تبادل‌نظر و چاره‌جویی در مسائل عمومی و همگانی است که هر انسانی به‌صورت بالقوه حق شرکت در این فضا را باید داشته باشد. با فرض وجود یک حوزه عمومی، مسئله مهم بعدی این است که گفت‌و‌گو در حوزه عمومیِ موردِنظر هابرماس به ابزارهایی نیز نیاز دارد که در این میان نقش روزنامه‌ها، نشریات، نهادهای صنفی، انجمن‌ها و سازوبرگ‌های غیردولتی و مدنی به‌مثابه ابزارهای گفت‌و‌گو بسیار پررنگ است.

بدونِ‌شک پیچیدگی‌های فکری و مفهومی هابرماس در‌خصوص قواعد و آداب و اصول گفت‌و‌گو بسی فراتر از وجیزه حاضر است، اما به پشتوانه همین مطالب مختصر نیز به‌صراحت می‌توان گفت که جامعه امروز ایران از ابزارها و قواعد لازم برای ایجاد گفت‌و‌گویی منطقی و کارساز میان خودِ بلوک‌های قدرت از یک سو و نظام سیاسی و شهروندان معترض از سوی دیگر که در پی صیانت از زندگی خویش در برابر سلطه کانون‌های قدرت هستند، برخوردار نیست. چرا که نخست جامعه سیاسی ایران‌، امروزه فاقد یک حوزه عمومی اصیل است که به‌عنوان عرصه‌ای همگانی ایفای نقش کند و دوم اینکه بسیاری از ابزارهای مؤثر و شکل‌دهنده به گفت‌و‌گو در حوزه عمومی نیز در طول سالیان اخیر توسط نظام سیاسی مخدوش و با محدودیت مواجه شده‌اند. بسیاری از نهادها، انجمن‌های واسطه‌ای و حتی شخصیت‌های سیاسی موجه و در یک کلام جامعه مدنی که امروزه می‌توانستند نقشی مهم و راهبردی در برقراری نوعی «گفت‌و‌گوی ملی» داشته باشند، اثرگذاری خود را از دست داده‌اند. از طرف دیگر، گفت‌و‌گوی واقعی به میزانی از تساهل و تسامح در جنبه‌های مختلف آن نیز نیاز دارد تا گفت‌و‌گو را از حالتی مصنوعی خارج و به امری سازنده و حل‌المسائلی تبدیل کند، تساهلی که امروزه در میان ما ایرانیان به‌خصوص اصحاب قدرت به کالایی کمیاب تبدیل شده است. فقدان تساهل در پذیرش بسیاری از چالش‌ها و بحران‌های چند دهه اخیر باعث شده است که امروزه جریان قدرت از طریق رسانه‌های جمعی تحت مدیریت خود به تبلیغات جانبدارانه و یک‌سویه بپردازد و گفت‌و‌گو را به امری دست‌نیافتنی تبدیل کند. در‌نتیجه، اگرچه گفت‌و‌گو می‌تواند همیشه یک ضرورت راهبردی در موقعیت‌های عادی و غیرعادی سیاسی در هر جامعه باشد که از طریق آن بتوان بسیاری از مسائل را حل‌و‌فصل کرد، اما برقراری آن در جامعه امروز ما چنان‌که بیان شد با موانعی اساسی مواجه است. فقدان حوزه عمومی پیش‌برنده، ضعیف‌بودن ابزارهای گفت‌و‌گو و شکستن و به‌حاشیه‌راندن جامعه مدنی و عدمِ‌توجه به تساهل و مدارا، مسیر گفت‌و‌گوی راستین میان نظام سیاسی و شهروندان را در شرایط حاضر با بن‌بست مواجه ساخته است. سیطره چنین وضعیتی سرنوشت امروز جامعه ایران را بیش از پیش با پیچیدگی‌های خطرناکی مواجه ساخته است. از این‌رو، به‌نظر می‌رسد که با از‌دست‌دادن ظرفیت‌ راهکارهای گفت‌و‌گویی معنادار ناگزیریم همچنان شاهد گسترش خشونت و کنش‌های اعتراضی در سطوح مختلف جامعه باشیم.

اشتراک گذاری پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *