آخرین مطالب

شهر انقلابی: شهری‌ شدن و دگرگونی جهانی عصیان

شهر انقلابی: شهری‌ شدن و دگرگونی جهانی عصیان

داود نجفی

پژوهشگر پویش فکری توسعه

 

انقلاب ها لحظات غیرعادی عاملیت جمعی توده ای در بازسازی دولت و جامعه هستند. اما روش‌هایی که مردم برای تغییر رژیم از پایین به‌کار می‌گیرند، دلایلی که آنها درگیر چنین اقداماتی می‌شوند و نیروهای اجتماعی که در انقلاب بسیج می‌شوند در قرن گذشته به‌طور چشمگیری تغییر کرده است. به‌همین‌دلیل، «انقلاب‌های اجتماعی» برای چندین دهه کانون اصلی تحقیقات علمی اجتماعی بوده‌اند. این نوع انقلاب‌ها که توسط تدا اسکاچپول در اثر کلاسیکش «دولت‌ها و انقلاب‌های اجتماعی» به‌عنوان «دگرگونی‌های سریع و اساسی دولت و ساختارهای طبقاتی یک جامعه که با شورش‌های توده‌ای از پایین همراه و تا حدی انجام می‌شود» تعریف شده، بسیار کمتر شده‌اند و همین امر برخی از دانشمندان علوم سیاسی را به این باور رسانده که عصر انقلاب‌ها به پایان رسیده است. اما آن‌گونه که مارک بایسینگر -‌استاد علوم سیاسی در دانشگاه پرینستوناستدلال می‌کند، در‌حالی‌که انقلاب‌های اجتماعی رو به افول هستند، نوع دیگری که به‌رسمیت شناخته نشده در حال افزایش است: انقلاب «مدنیشهری». ویژگی اصلی چنین قیام‌هایی (مثلاً انقلاب‌های تونس و اوکراین) شورش مسلحانه، درگیری گسترده خیابانی یا شورش شهری نیست، بلکه تلاش برای بسیج هرچه بیشتر مردم در فضاهای شهری مرکزی در یک دوره زمانی متمرکز است.

مارک بایسینگر در کتاب جدیدش «شهر انقلابی: شهری‌شدن و دگرگونی جهانی عصیان» تلاش کرده است تا با فراتر‌رفتن از نظریه‌های کلاسیک انقلاب، افقِ جدیدی در مطالعات انقلاب ایجاد کند. وی برای نخستین بار، مجموعه‌ای دسته‌اول از داده‌های تمامی رویدادهای انقلابی از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۱۴ را جمع‌آوری کرده و با تحلیل این داده‌ها نشان می‌دهد که انقلاب‌ها هم در شکل و هم در محتوا دگرگون شده‌اند. بر این اساس، وی در این کتاب نظریه‌ جدیدی در تبیین شکل‌گیری انقلاب‌ها، موفقیت و نتایج آن‌ها ارائه می‌کند که بنا به نظر برخی از اندیشمندان علوم سیاسی از اعتباری همسنگ با نظریه اسکاچپول برخوردار است.

بایسینگر با استفاده از داده‌های مربوط به نتایج ۳۴۳ دوره انقلابی در سراسر جهان، نظرسنجی‌های افکار عمومی و نمونه‌های جذاب، علل و پیامدهای شهری‌شدن انقلاب در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست‌و‌یکم را بررسی و نظریه‌ای دربارهٔ انقلاب شهری ارائه می‌کند. وی انفجار منازعات انقلابی شهری را در چشم‌انداز تاریخی جهانی قرار می‌دهد و نشان می‌دهد که این انقلاب‌ها چگونه اتفاق می‌افتند و چه زمانی موفق می‌شوند. بایسینگر ماهیت فشرده انقلاب‌های شهری، مشکلات اطلاعاتی گسترده و عدمِ‌قطعیت فزآینده آنها و مبارزه برای کنترل فضای عمومی را بررسی می‌کند. وی همچنین به بررسی این موضوع می‌پردازد که چرا منازعات انقلابی در طول زمان آرام‌تر شده‌اند و چگونه انقلاب‌هایی که شامل تجمع سریع صدها هزار نفر در فضاهای شهری مرکزی می‌شوند به ائتلاف‌های متنوع و موقتی منجر می‌شوند که در ایجاد تغییرات اساسی دچار مشکل می‌شوند.

بایسینگر بر این مسئله تمرکز می‌کند که چگونه بافت فضایی قیام (یعنی شهر)، ماهیت انقلاب‌ها و گزینه‌هایی را که دولت‌ها برای مقابله و سرکوب آن‌ها دارند، تغییر می‌دهد. اساساً بایسینگر استدلال می‌کند که شهرها مزایای خاصی برای انقلابیون دارند؛ با توسعه و ادامه شهری‌شدن، انقلاب‌ها ممکن است موفقیت بیشتری نسبت به گذشته داشته باشند. به‌طور‌کلی، شهر انقلابی درک جدیدی از چگونگی وقوع انقلاب‌ها و شکل ظاهری آنها در آینده ارائه می‌دهد.

 

تحول تاریخی رویدادهای انقلابی

بایسینگر به‌منظور بررسی تحول تاریخی رویدادهای انقلابی، دو ویژگی اساسی چنین رویدادهایی را مد نظر قرار می‌دهد؛ یکی خصلت روستایی یا شهری‌بودن انقلاب‌ها و دیگری ویژگی اجتماعی یا مدنی‌بودن آنها. انقلاب‌های اجتماعی، انقلاب‌هایی هستند که تنها به تغییر نظام سیاسی اکتفا نکرده و به‌دنبال دگرگونی ساختار طبقاتی، اجتماعی و فرهنگی در تمامی شئون کشوری هستند. چنین انقلاب‌هایی دارای خصلتی روستایی هستند و در جوامعی اتفاق می‌افتند که مبتنی بر اقتصاد کشاورزی هستند و به‌همین‌دلیل دهقانان موتور محرک چنین انقلاب‌هایی بوده‌اند. همچنین استفاده از روش‌های مسلحانه روشِ غالب در چنین انقلاب‌هایی بوده است که گاهاً منجر به جنگ داخلی می‌شد. انقلاب‌‌های سوسیالیستی در روسیه، چین و کوبا نمونه‌هایی کلاسیک از چنین انقلاب‌هایی هستند.

در مقابلِ انقلاب‌های اجتماعی، انقلاب‌های مدنی قرار دارند که عموماً در نظام‌های استبدادی اتفاق می‌افتند و هدف آنها برقراری دموکراسی است. انقلاب‌های مدنی -‌بر‌خلاف انقلاب‌های اجتماعی که در روستاها اتفاق می‌افتاددر شهرها اتفاق می‌افتند و از روش‌های مسلحانه استفاده نمی‌کنند، بلکه با به‌کارگیری روش‌های خشونت‌پرهیز مانند تظاهرات، اعتراضات و اعتصابات به‌دنبال گردآوری تعداد بسیار زیادی از شهروندان در فضاهای شهری هستند. همچنین برخلاف انقلاب‌های اجتماعی که نیروی محرکه آن دهقانان بودند، نیروی محرک انقلاب‌های مدنی طبقه متوسط شهری است.

تحول تاریخی انقلاب‌ها مبتنی بر ترکیب‌هایی از اجتماعی-‌مدنی و شهری-‌روستایی بوده است. از اواخر قرن هفدهم تا اوایل قرن بیستم، انقلاب‌ها خصلت اجتماعی داشتند، متمرکز در شهرها بودند و از روش‌های مسلحانه استفاده می‌کردند؛ اما بعد از جنگ جهانی دوم انقلاب‌ها از شهرها به روستاها تغییر مکان دادند. مهم‌ترین دلیل برای این تغییر مکان، افزایش و کارآمدی قوه قهریه دولت‌ها در نتیجهٔ‌ انباشت ثروت در آنها بود. در این دوره اغلبِ انقلاب‌ها از نوع انقلاب‌های اجتماعی بودند و اهدافی مانند تغییر ساختار طبقاتی و همچنین استقلال از قدرت‌های استعماری را پیگیری می‌کردند. از مهم‌ترین نمونه‌های این‌گونه انقلاب‌ها در این دوره می‌توان از انقلاب چین به رهبری مائو و انقلاب کوبا به رهبری کاسترو نام برد.

در اواخر قرن بیستم، به‌ویژه پس از پایانِ جنگ سرد، دگرگونی‌های مهمی در شکل و محتوای انقلاب‌ها رخ داد. به‌عبارت‌دقیق‌تر، در این دوره به‌لحاظ شکلی انقلاب‌های مدنی جایگزین انقلاب‌های اجتماعی شد و از نظر محتوایی نیز به‌کارگیری روش‌های خشونت‌پرهیز جایگزین استفاده از روش‌های مسلحانه شد. همچنین طی این دوره، امکان موفقیت انقلاب‌ها نسبت به دوره گذشته افزایش یافته است. وقوع چنین دگرگونی در شکل و محتوای انقلاب‌ها محصول سه تحول عمده بوده است:

۱- افزایش شهرنشینی در سراسر جهان؛ این امر باعث شد که جمعیت بیشتری در شهرها متمرکز شود و در نتیجه منبعِ قدرت سیاسیِ بالقوه‌ای برای انقلابیون شکل گیرد. علاوه‌بر‌این، فناوری‌های ارتباطیِ مدرن در فضاهای شهری امکان بسیج معترضان را فراهم می‌آورد.

۲- پایان استعمار؛ با پایان‌یافتن دوران استعمار، انقلاب‌های روستایی نیز که با هدف کسب استقلال از دولت‌های استعمارگر اتفاق می‌افتد به‌تدریج منسوخ و انقلاب‌های مدنی جایگزین آنها شد که خصلت استبدادیِ دولت‌های مستقلِ جدید را هدف قرار می‌داد.

۳- تغییرات نظام بین‌الملل؛ انقلاب‌های اجتماعی مقارن و مرتبط با جنگ‌های بین‌کشوری بودند. به‌عنوانِ‌مثال انقلاب روسیه به‌دنبال جنگ جهانی اول اتفاق افتاد یا انقلاب چین بعد از اشغال چین توسط ژاپن رخ داد. با نزدیک‌شدن به پایان قرن بیستم تعداد جنگ‌های بین‌کشوری در جهان افول کرد و در نتیجه انقلاب‌های اجتماعی نیز به‌تدریج منسوخ شدند. علاوه‌بر‌این، سیاست آمریکا در دوره پس از جنگ سرد تغییر یافت و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این کشور گسترش دموکراسی از طریق تغییر رژیم را در دستورِکار خود قرار داد.

۴-تشدید فرآیند جهانی‌شدن که ابزار قدرتمندی به نام اینترنت را در اختیار انقلابیون قرار داد.

 

علل وقوع و موفقیت انقلاب‌ها

از نظر بایسینگر علل وقوع انقلاب‌ها در نهایت به نوع کنشِ مخالفان و حکومت بستگی دارد. با‌وجود‌این، عواملی مانند ماهیت نظام سیاسی، سطح توسعه اقتصادی، نوع نظامِ اقتصادی ( تولیدی یا نفتی) در وقوع انقلاب‌های مدنی مؤثر هستند. علل موفقیت انقلاب‌ها نیز به دو عامل بستگی دارد؛ ویژگی‌های نظام سیاسی و ویژگی‌های خودِ انقلاب مانند اهداف و تاکتیک‌ها.

امکان موفقیت انقلاب‌های مدنی در نظام‌های سیاسی ترکیبی بیش از سایر انواع نظام‌ها است. نظام‌های ترکیبی نظام‌هایی هستند که ظاهری دموکراتیک اما باطنی استبدادی دارند. به‌عبارت‌دقیق‌تر، چنین نظام‌هایی شبه‌دموکراسی هستند. امکان وقوع و موفقیت انقلاب‌های مدنی در نظام‌های سیاسی که دارای اقتصاد نفتی هستند کمتر است. همچنین میزان شخصی‌بودن قدرت بر امکان موفقیت انقلاب‌های مدنی تأثیرگذار است. به‌عبارتی، هر اندازه که رهبر یک نظام سیاسی برای مدت زمان طولانی قدرت را در اختیار داشته باشد، امکان موفقیت انقلاب علیه آن نظام بیشتر می‌شود؛ چرا که دراختیار‌داشتن قدرت در مدت زمان طولانی بدین‌معنا است که گروه‌ها و افراد جامعه بیش از هر عامل و مسئول دیگری، رهبر را مسئول تمامی مشکلات قلمداد می‌کنند و در نتیجه بسیج انقلابی علیه آن رهبر و نظام تسهیل می‌شود.

از نظر بایسینگر، علاوه بر ویژگی‌های نظام سیاسی، ویژگی‌های خودِ انقلاب مانند مکان، اهداف، و تاکتیک‌ها نیز تأثیرات مهمی بر امکان پیروزی جنبش‌های انقلابی دارد. به باور وی، از میان تمامی عوامل مختلف، شاید نخستین و مهم‌ترین عامل، تعدادِ معترضان شرکت‌کننده در جنبش انقلابی است. به‌عبارت‌دقیق‌تر، هر اندازه که افراد بیشتری به جنبش انقلابی بپیوندند، به همان اندازه امکان موفقیت انقلاب بیشتر می‌شود. همچنین هرچه تعداد معترضان بیشتر باشد احتمال گسترش شبکهٔ‌ پیوندی حائل میان معترضان و حکومت نیز بیشتر می‌شود.

تاکتیکِ راهپیمایی و اعتراض مسالمت‌آمیز بیش از سایر تاکتیک‌ها در موفقیت انقلاب مؤثر است. همچنین مکان شکل‌گیری جنبش‌های انقلابی ( یعنی شهر) در میزان موفقیت انقلاب تأثیر زیادی دارد؛ چرا که انقلاب‌های شهری نزدیکی بیشتری به مراکز اصلی قدرت و شبکهٔ‌ اعصاب حکومت دارند و هر اندازه معترضان به مراکز اصلی قدرت نزدیک‌تر باشند امکان تأثیرگذاری آن‌ها بر تغییرات سیاسی نیز بیشتر است.

عامل دیگری که امکان موفقیت انقلاب را به‌شدت کاهش می‌دهد، خشونت انقلابی است. برخلاف انقلاب‌های اجتماعی که خشونت انقلابی امکان موفقیت انقلاب را افزایش می‌داد، در انقلاب‌های شهریمدنی خشونت انقلابی به‌شدت باعث افزایش شکست انقلاب می‌شود. از این‌رو، در انقلاب‌های مدنی از هرگونه خشونت باید اجتناب شود.

 

میراث انقلاب‌ها

نتایج بررسی آماری بایسینگر حاکی از آن است که میراث انقلاب‌ها متأثر از ایدئولوژی، نوع سازماندهی و تاکتیک‌های انقلاب‌ها است. وی میراث انقلاب‌های اجتماعیروستایی را با انقلاب‌های شهریمدنی مقایسه می‌کند که نتایج آن جالب توجه است. انقلاب‌های اجتماعی در ایجاد یک نظام سیاسی پایدار و با‌ثبات عملکرد موفقیت‌آمیزی داشته‌اند. به‌عبارت‌دیگر، آن دسته از نظام‌های اقتدارگرا که در فرآیند یک بسیج طولانی‌مدت و خشونت‌آمیز شکل گرفته‌اند، نسبت به سایر نظام‌های اقتدارگرا بادوام‌تر بوده‌اند. علت اصلی این امر آن است که بسیج طولانی و خشونت‌آمیز منجر به همبستگی بین نخبگان حاکم می‌شود، یک حزب سیاسی مسلط را پایه‌گذاری می‌کند، مراکز قدرت مستقل در جامعه‌‌ مدنی را نابود می‌کند و دستگاه سرکوب قدرتمندی رابنیان می‌نهد.

در زمینه نابرابری درآمدی و اقتصادی نیز انقلاب‌های اجتماعی توانسته‌اند در مجموع سطح نابرابری را در جوامعشان کاهش دهند. این تأثیر عموماً از طریق حمله به صاحبان ثروت با خشونت انقلابی و همچنین سیاست‌های بازتوزیعی مانند تقسیم اراضی بوده ‌است. اما انقلاب‌های اجتماعی در زمینهٔ‌ رشد اقتصادی و آزادی‌های سیاسی تأثیر بسیار منفی بر کشورهای انقلابی داشته‌اند، چنان‌که این انقلاب‌ها منجر به رشد اقتصادی پایین و افول آزادی‌های سیاسی و مدنی و پاسخگویی دولت شده‌اند.

از سوی دیگر، میراث اصلی انقلاب‌های مدنیشهری ارتقای سطح آزادی‌های سیاسی و مدنی و پاسخگو‌کردن دولت‌ها بوده است. اما لزوماً این بهبود نسبی سیاسی در تمامی موارد به سطح دموکراسی انتخاباتی نرسیده و در مواردی نیز پیشرفت اولیه در طی زمان کمرنگ شده است. در زمینهٔ‌ رشد اقتصادی نیز این انقلاب‌ها تأثیر منفی فراوانی مشابه با انقلاب‌های اجتماعی نداشته‌اند و به‌همین‌ترتیب منجر به کاهش سطح نابرابری در جامعه نیز نشده‌اند. این نحوهٔ تاثیرگذاری متفاوت البته کاملاً با اهداف و روش‌های این انقلاب‌ها همخوان است؛ چرا که انقلاب‌های اجتماعی عموماً در پی بسط عدالت اجتماعی و کاستن نابرابری بوده و عموماً هم به روش‌های خشونت‌آمیز متوسل شده‌اند. از سوی دیگر انقلاب‌های شهریمدنی عموماً در پی مهار استبداد سیاسی، پاسخگو‌کردن حکومت و بسط آزادی‌های سیاسی و مدنی بوده‌اند.

چنان‌که این بررسی مختصر نشان می‌دهد، کتاب مارک بایسینگر تاکنون جامع‌ترین مطالعه دربارهٔ‌ علل، فرآیندها و نتایج انقلاب‌هاست و همین‌طور اولین کتابی است که مبنای نظری و تجربی‌اش را بر بررسی جمعیت کامل انقلاب‌ها قرار داده‌ است. این در حالی است که پیش از این عموم نظریه‌های مربوط به انقلاب‌ها متمرکز بر مطالعات تک‌موردی یا بررسی مقایسه‌ای تعداد انگشت‌شماری از آن‌ها بوده است. عمق تجربی کتاب، تیزبینی تحلیلی و وسعت نظری آن به حدی است که می‌توان انتظار داشت که این کتاب آغازگر فصل جدیدی در مطالعات انقلاب‌ها باشد.

اشتراک گذاری پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *