باور کنید قانون اساسی ما به اکثریت اعتقاد دارد!
تحمیل نظر اقلیت، حاصل فرهنگ ماست!
خلاصهای از مصاحبه با دکتر محمدباقر نوبخت در باب مسئله توسعه در ایران
(این مصاحبه در دی ماه ۱۴۰۰ توسط پویش فکری توسعه انجام شده است)
واژه توسعه که ما از آن صحبت میکنیم، از نظر من پاسخی به آلام ناشی از جنگ جهانی دوم و حتی جنگ جهانی اول بود؛ همچنین کشورهایی که از بند استعمار رها شده بودند نیز به دنبال چنین چیزی بودند و این فصل مشترک «توسعه» نام گرفت.
اما با کدام استراتژی ما به آن توسعهای که جمهوری اسلامی از بین انواع تفکرها و مفاهیم توسعه پذیرفته است، میتوانیم برسیم؟ بالاخره از این ۱۲-۱۳ مکتب اقتصادی و از سه نظام اقتصادی موجود، ما بالاخره کدام هستیم و اسناد فرادست ما در این مسئله چه میگوید؟
به نظر میرسد با محدودیتهایی که جمهوری اسلامی ایران دارد، باید توسعهٔ خاص خودش را تعریف کند. بنابراین امروز باید واقعبینانهتر عمل کنیم و به دنبال یک توسعه اقتضایی باشیم که در این فرهنگ و با این قانون اساسی عملیاتی باشد که ممکن است با نگاه نظریای که ما نسبت به توسعه داریم، متفاوت باشد.
من فکر میکنم الگوی بومیای که در تاریخ و جغرافیای جمهوری اسلامی ایران قابل تعبیه، بروز و تعیّن باشد، شدنی است. اما این الگوی بومی از یک طرف با تعارضهای بیرونی مواجه است و از طرفی به همان میزان با تعارضهای درونی هم مواجه است. تعارض درونی کجاست؟ آن گروههایی هستند که منبعث از فرهنگ هستند که خیال میکند که اگر اقلیت هم هستند، ولی چون او به گونهای دیگر فکر میکند، اکثریت باطل است. جوامع لیبرال دموکراسی حق را آن چیزی میدانند که اکثریت در آن مقطع گفته است و بنابراین میتواند متنوع باشد و بعد همه مقید میشوند. اما ما فراتر از اکثریت، به یک حق اصالتی برای باور و تفکرمان قائل هستیم؛ طوری که حتی اگر تمام خلق عالم هم به مسیر دیگری برود، ما فکر میکنیم که در همین مسیر باید باقی بمانیم و یکتنه هم در برابر همه بایستیم.
حتی وقتی شما یک دولت حداکثریای میشوید و اکثر مردم به شما رأی میدهند، ولی یک گروه کوچکی به خودشان حق میدهند (این حق البته یک حق قانونی نیست؛ بلکه یک حق ایدئولوژیک است) که در تعارض با دولت قرار بگیرند. این حاصل قانون اساسی نیست، قانون اساسی ما به اکثریت اعتقاد دارد؛ اینها حاصل فرهنگ ما است.
بنابراین آنچه امروز بهعنوان موانع توسعه با ابتناء به اسناد فرادست است، بیش از اینکه مشکل خود اسناد فرادست – قانون اساسی – باشد، عدم اجرای آن موارد است؛ پس مشکل الگویی نیست که در قانون اساسی مطرح شد. و این به فرهنگ برمیگردد؛ چون در این فرهنگ بالاخره نظارتپذیری همیشه با یک تعارضهایی مواجه است.
تصور من این است که علیرغم اینکه از توسعه صحبت میکنیم و الگو هم میدهیم، هنوز یک تفکر منسجم غالبی که هر دفعه (در هر برنامه پنج ساله و بودجه یک ساله) یک بخش آن را اجرایی کنیم وجود ندارد. هنوز هم، ما یک وحدت نظر، حتی در مجلس اصولگرا نداریم؛ حتی در بین اصلاحطلبها هم یک وحدت نظر وجود ندارد. در غیاب چنین الگویی هر پنج سال به یکطرفی که بیشتر فضا رفت، ما هم به همان فضا رفتیم. هر دفعه یک تفکری غالب بود، حتی گاهی اوقات در یک رأیگیری اتفاق میافتاد، که مثلا آیا کشاورزی محور شود و یا صنعت محور شود؛ آیا توسعهٔ صادرات داشته باشیم و یا جایگزینی واردات؟ گاهی اوقات بدون اینکه بحث و تحقیق کافی شود، این مباحث به بحثوبررسی و رأیگیری گذاشته میشد.
در ضمن این توسعه نمیتواند فقط بومی و منطقهای شود؛ آن توسعهای که استعداد هرکسی در حد اعلای خودش بروز می کند، حتماً باید به مباحث بیرونی و جهانی بپردازد و تنگاتنگ است. این الگوی ایرانی توسعه ویژگیهای خاص خودش را دارد، موانع خاص خودش را دارد و بالاخره میزان موفقیت آن در برخی از عرصهها، قطعاً تحتتأثیر تعامل متقابلی است که با دنیای خارج دارد. بخش بزرگی از عقبماندگی ایران هم بهخاطر همین رقابتهایی است که با جهان خارج داریم. درحالیکه کشورهای دیگر با سرعت دارند یکی پس از دیگری از کنار ماشین توسعه ما عبور میکنند و ما با سرعتی کند حرکت میکنیم. تعریفی که الان از جهان و ارتباطات بینالمللی وجود دارد و ما با آن سازگار نیستیم هم سنگینی میکند.
من توسعه را یک تحولی در چند محور میدانم و اعتقاد دارم که حتماً باید اولاً یک تغییراتی در بحث اقتصادمان داشته باشیم. دوم، بعد تحولاتی در عرصه علم و فناوری است. سوم، نوع نگرشهای سیاسی است و قطعاً یک بعد از توسعه در عرصههای سیاسی تعریف میشود. بحث بعدی بحث فرهنگی است؛ حتماً باید تحولاتی از جنس فرهنگ در کشورمان رخ دهد که ما بتوانیم بگوییم که ما از یک جامعهٔ قبل از توسعهیافتگی به مرحلهٔ توسعهیافتگی رسیدهایم. همچنین به لحاظ مباحث دفاعی و امنیتی، اساساً هنوز در جامعهٔ جهانی جذب نشدیم که در اینجا نیز باید یک سلسله تغییراتی اتفاق بیفتد. بالطبع اگر این تحولات در عرصههای اقتصادی تا عرصهٔ امنیتی در کشور ما اتفاق نیفتد، اینکه بگوییم ما توسعهیافته شدیم و کشوری توسعهیافته هستیم، امکانپذیر نیست.
اگر این ابعاد جمع شود، میتوانیم در یک جمعبندی کلی، یک حس رضایت از خودمان، از ایرانی بودنمان، از زندگیمان داشته باشیم و عرصه برای افراد جامعه فراهم میشود که بتوانند استعدادهای خود را شکوفا کنند. در واقع توسعه یک شرایط و یک کیفیتی است که امکان بروز استعدادهای درونی هرکسی، تا آنجایی که ظرفیت دارد، فراهم میشود و با فراهم شدن اینها هست که آن جامعه به حد کافی منبسط خواهد شد و به آن انبساط موثق و به آن کیفیت و شرایط میتوانیم توسعه بگوییم.
چه باید بشویم که بگوییم توسعهیافته هستیم؟ برای این امر باید به چند مسئله توجه کنیم:
نخستین بحث این است که خود این توسعهای که ما از آن صحبت میکنیم، از نظر من این واژه توسعه پاسخی به آلام ناشی از جنگ جهانی دوم و حتی جنگ جهانی اول بود؛ همچنین کشورهایی که از بند استعمار رها شده بودند نیز به دنبال چیزی بودند و این فصل مشترک توسعه شد.
موضوع دوم، موضوع استراتژی توسعه است؛ بالاخره با کدام استراتژی، ما به آن توسعهای که بالاخره جمهوری اسلامی از بین انواع تفکرها و مفاهیم توسعه پذیرفته است، میتوانیم برسیم؟ بالاخره از این ۱۲-۱۳ مکتب اقتصادی و از سه نظام اقتصادی موجود، ما بالاخره کدام هستیم و اسناد فرادست ما در این مسئله چه میگوید.
موضوع دیگر، موضوع خود دولت هست. جایگاه دولت در اینجا چیست؟ ما چه دولتی میخواهیم؟ دولت حداقلی میخواهیم، دولت حداکثری میخواهیم؟ بحث دیگر این است که بالاخره وقتی ما در جمهوری اسلامی ایران میخواهیم توضیح دهیم که توسعه چیست، بالاخره باید این توسعه را در جغرافیای ایران و تاریخ ایران تعریف کنیم. و در نهایت ما با چه برنامهای و با چه نوع شیوهٔ بودجهریزی و با چه شیوهٔ برنامهریزی میتوانیم این کار را انجام دهیم؟
از طرفی بالاخره ما یک کشور فرهنگی هستیم و آداب و سنن ما که بخشی از فرهنگ را تشکیل میدهد، به همین جهت ما فقط نوع خاصی از توسعه را میتوانیم پی بگیریم. بالطبع ما باید یک توسعهٔ ایرانی اسلامی تعریف کنیم؛ نه توسعه به مفهومی عام و نظری. یعنی تمام ابعاد توسعهای که ذکر کردم را باید در ظرف جمهوری اسلامی ایران و فرهنگ ایران بکار ببریم. اگر میگوییم اقتصاد، باید آن را در ظرف اقتصاد ایران بکار ببریم و نمیتوانیم، یا وقتی بحث از توسعه سیاسی میکنیم، باید آن را بهگونهای تعریف کنیم که در جمهوری اسلامی ایران قابلقبول است. در واقع با محدودیتهایی که جمهوری اسلامی ایران دارد، باید توسعهٔ خاص خودش را تعریف کند. بنابراین امروز باید واقعبینانهتر عمل کنیم و به دنبال یک توسعه اقتضایی باشیم که در این فرهنگ و با این قانون اساسی عملیاتی باشد که ممکن است با نگاه نظریای که ما نسبت به توسعه داریم متفاوت باشد.
نظرات تفصیلی محمد باقر نوبخت در باب الگوی مطلوب توسعه در ایران را میتوانید در کتاب تالیفی ایشان با عنوان «پژوهشی پیرامون الگوهای توسعه (مقدمه ای بر الگوی مطلوب توسعه ایرانی – اسلامی)» بخوانید.
دیدگاهتان را بنویسید