شایسته گزینی و سیستم معیوب!
دکتر نعمت الله اکبری
استاد دانشگاه اصفهان و عضو کمیته علمی پویش فکری توسعه
دولت چهاردهم در تب و تاب انتخاب اعضای کابینه است و مشفقانه به نهادها و گروههای مختلف اعلام کرده است که ضمن معرفی افراد برای تصدی مناصب مختلف، معیارها و شاخص های مورد نظر برای انتخاب افراد را نیز پیشنهاد بدهند. با چنین رویکردی، همه انتظار دارند دولت چهاردهم شایستهترین و خوبترین افراد را در کابینهٔ خود به کار گیرد.
این تصور که “نجات کشور با نصب مسئولان پاکدست، مخلص و متخصص میسر است” ناشی از خطایی شناختی در حکمرانی است که طی چندین دهه پیوسته مدیران بالادستی کشور به آن گرفتار بوده اند. اشکال درست در همین جاست. یعنی: اگر دولتمردان تصور کنند که شایسته گزینی نیروها، عامل اصلی موفقیت آنها است، دچار خطای شناختی شده اند. چرا که صرف وجود افراد و نیروهای مطلوب در یک ساختار نهادی معیوب هرگز نتیجه مطلوبی به همراه نخواهد داشت.
سوال این است که (به دور از هر گونه نگرش های سیاسی و جناحی) چند درصد از مدیران قبلی که در سطوح مختلف از رئیس جمهور تا وزرا و مدیران ارشد و میانی که طی چند دهه اخیر برای احراز پست های اجرایی تمامی مراحل تأیید صلاحیت نهادهای مختلف امنیتی، قضایی و نظارتی از شورای نگهبان تا پایین ترین سطوح حراست های سازمان های تابعه را کسب کرده اند، این روزها برای به کار گمارده شدن در امور اجرایی توسط همان نهادها دوباره تائید صلاحیت می شوند؟
مگر این افراد در گذشته به عنوان افراد مناسب و خوب انتخاب نشده اند؟ مگر مراجع ذیصلاح امنیتی و قضایی و نظارتی بر خوب و مناسب بودن آنها صحه نگذاشته بودند؟ پس چه چیزی باعث شده است که در هر مرحله افرادی به عنوان افراد مناسب تحویل گرفته شوند و پس از چند سال تبدیل به نیروهای نامطلوب شوند؟!
آیا رسانه ملی اجازه دارد تصویر قابل اعتنایی از رئیس جمهورهای قبلی که در قید حیات هستند نشان بدهد یا در امور جاری کشور با آنها مصاحبه کند؟
راستی چرا؟
مگر طی نزدیک به پنج دهه پس از انقلاب، تلاش مسئولان نظام برای یافتن آدم های شایسته و افراد خوب برای مدیریت نبوده است؟ پس مشکل از کجاست؟
به نظر می رسد مشکل اصلی خطای شناختی مسئولان است یعنی تشخیص آنکه مشکل اصلی، وجود ساختارهای معیوب است و آنچه ضرورت دارد، کوشش برای اصلاح ساختار است نه جستجوی قهرمانها.
این واقعیت را باور کنیم بهترین آدمها هم در یک سیستم معیوب و نامطلوب یا حذف میشوند یا معیوب (بخوانیم: فاسد).
زمانی نویسندهٔ این سطور در مقابل اصرار دکتر دژپسند وزیر اقتصاد وقت برای قبول مسئولیت رئیس سازمان مالیاتی کشور، با همین استدلال که “هر شخصی در سیستم معیوب یا نابود میشود یا فاسد” از قبول پیشنهاد وی خودداری کردم.
اگر دکتر پزشکیان یا هر فرد دیگری به عنوان رئیس جمهور، فکر کند که به صِرف “یافتن آدم های خوب” به تعبیر گذشته، و یا شایسته گزینی به تعبیر امروزی میتواند موجب بهبود در روند توسعه و پیشرفت کشور شود، به عنوان یک کارشناس توسعه و برنامه ریزی اصلا خوشبین نیستم که این راه رفته چند دهه گذشته است و نتایج تلخ آن در حال حاضر در مقابل دیدگان همه قرار دارد. به صراحت، اصرار بر یافتن و گزینش افراد شایسته در ساختار حکمرانی فعلی هرگز نتیجهٔ مطلوبی به دنبال نخواهد داشت. ساختار یا سیستم مجموعه ای از دو یا چند جزء مرتبط است و رفتار هر جزء بر رفتار کل تاثیر دارد.
برای درک بهتر مفهوم سیستم، از قول نظریه پرداز معروف تفکر سیستمی “راسل ایکاف”، مثالی میزنم: بدن انسان سیستمی متشکل از قلب، ریه، کلیه و… است. دقت داریم که هر یک از اجزاء بر عملکرد بدن که انسان است تاثیر دارد. هیچ عضوی در بدن نیست به عنوان یک جزء که بر کل تاثیر نداشته باشد (البته به استثناء آپاندیس که از مفهمومش پیداست). دقت داریم که در سیستم که در مثال ما انسان است عملکرد هر جزء حداقل به عملکرد جزء دیگر بستگی دارد. به عبارت دیگر هیچ عضوی تاثیر مستقل از سایر اعضا بر کل بدن ندارد. عملکرد قلب و شیوه تاثیر آن بر انسان که همان کل است، به عملکرد مغز و سایر عضوها بستگی دارد. در سیستم مطلوب، اجزاء آنچنان به یکدیگر متصلند که امکان ایجاد و شکل گیری اجزاء و گروههای فرعی مستقل وجود ندارد. چرا؟ چون سیستم یک کل است که نمی شود آنرا به اجزاء مستقل از هم تفکیک کرد. پس هر عضو اگر از سیستم جدا شود خاصیت خود را از دست می دهد، اگر چشم از بدن جدا شود دیگر نمی بیند و اگر گوش جدا شود، نمی شنود. پس هیچکدام از اجزای انسان، انسان نیستند و فقط کل آن، انسان است.
در نتیجه خاصیت های هر سیستم به عنوان کل از رابطه و تاثیر متقابل اجزاء آن حاصل می شود نه از فعالیت های جداگانه و مجزا.
شناخت سیستم به صرف تحلیل، ممکن نیست و آنچه برای شناخت سیستم لازم است تفکر سیستمی است. بنا بر این یکی از معیارهایی که در انتخاب کابینه به شدت به آن نیاز است انتخاب افراد با نگرش سیستمی و تفکر مبتنی بر سناریو است. تفکر سیستمی مبتنی بر سنتز و درک ترکیب اجزا و روابط سیستمی آنهاست. اگر چه باید پذیرفت تحلیل و تجزیه – به عنوان یک رویکرد – در کنار تفکر سیستمی و ترکیب مکمل همدیگر هستند.
دکتر پزشکیان در کارنامه اجرایی خود سابقهٔ وزارت بهداشت را دارد. به همین روی اجازه بدهید مثالی نزدیک به سابقهٔ اجرایی ایشان بزنم: وزیر آموزش عالی با تفکر سیستمی نخست، نظام اموزشی یا سیستمی را که دانشگاهها در آن قرار میگیرد، تبیین می کند و سپس به تعیین اهداف و وظیفه نظام آموزشی با توجه به ساختار و نظام علمی در سطح جهانی میپردازد، و در نهایت به تعریف دانشگاهها بر حسب نقش ها و وظایفشان در این کل می پردازد.
رویکرد مقابل تفکر سیستمی، این است که بر این باور باشیم آموزش عالی کشور متشکل از تعدادی دانشگاه و مؤسسهٔ آموزش عالی مجزا از یکدیگر است و هر دانشگاه جامع نیز متشکل از تعدادی دانشکده و گروه و بخش و دانشجو و اعضای هیئت علمی است.
سوگیری شناختی حاکم بر حکمرانی کشور، این است که اگر هر جزء از سیستم به صورت مستقل و مجزا کارآ باشد عملکرد کل کشور کارآست؛ ولی در واقع کارآ بودن اجزاء بصورت مستقل از هم به معنای آن نیست که عملکرد کلی سیستم کارایی دارد.
بهترین بازیکنان و فوق ستاره ها را در یک تیم فوتبال جمع کردن هرگز به معنای موفق بودن تیم نیست و چه بسیار دیده شده است، این تیم با تمام فوق ستاره ها در مقابل تیمی با سیستم مطلوب و بازیکنان معمولی و گمنام نتیجه را واگذار کرده است.
سخن کوتاه؛ توصیه اکید به رئیس جمهور منتخب این است که مراقب باشید در رؤیای “آدم های خوب و مدیران شایسته، مساوی با موفقیت” گرفتار نشوید. تصور نفرمایید که اگر شایسته گزینی را پیشه ساختید، پس امور مملکت بر مسیر صواب پیش خواهد رفت. بدون داشتن سیستم مطلوب و ساختار نهادی مناسب و صرفا با گزینش افراد در کابینه با تفکر غیر سیستمی و بدور از تفکر مبتنی بر سناریو دستاوردی نخواهید داشت. نمیگویم شناخت و به گزینی مدیران را رها کنید بلکه می گویم: ایجاد ساختار مطلوب و حکمرانی مناسب را در نظام اداری کشور در اولویت و دستور کار دولت قرار دهید.
دیدگاهتان را بنویسید