قومیت، همبستگی و توسعه
معرفی: میزگردهای توسعه سلسله نشستهایی است که با هدف ایجاد گفتوگوی نخبگان و بصیرتافزایی عمومی در باب دانش توسعه، توسط «پویش فکری توسعه» برگزار میشود. این نشستها در دو قالب ارائه مقالات عمومی نظریه پردازان توسعه و ارائه موضوعات مختلف مرتبط با توسعه، با دعوت از استادان و صاحبنظران صورت میپذیرد.
موضوعات مرتبط با توسعه مجموعه موضوعاتی است که با نظر کارشناسان پویش فکری توسعه و از منظر اولویتهای پژوهشی در دستورکار میزگردهای توسعه قرار میگیرد. این موضوعات در قالب کتاب، پایاننامه، مقاله و ترجمه است که در جلساتی با حضور صاحبنظران به بحث گذاشته و ضمن تلاش برای غنی کردن موضوع، در مورد ارتباط و نقش آن با توسعه بحث میشود.
خروجیِ جلسات میزگردهای توسعه در قالب کلیپ تصویری، فایل صوتی و متن گزارههای مهم جلسه در سایت، کانال و اینستاگرام پویش فکری توسعه منتشر میشود و مجموعه این مقالات بعداً به صورت کتاب منتشر خواهد شد.
بیست و یکمین جلسه از میزگردهای توسعه
قومیت، همبستگی و توسعه
با حضور
دکتر محسن رنانی، استادتمام اقتصاد دانشگاه اصفهان
دکتر امیر نیکپی، استاد علوم اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی
دکتر ندا کردونی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه
پژوهشگران پویش فکری توسعه و جمعی از علاقمندان که از طریق فراخوان عمومی در این میزگرد شرکت کردند.
میزگرد «قومیت، همبستگی و توسعه»، در تاریخ ۲۵ آذر ۹۸ با ارائه خانم دکتر ندا کردونی و حضور اساتید دانشگاه – دکتر امیر نیکپی و دکتر محسن رنانی – برگزار شد. در این میزگرد که به همت پویش فکری توسعه و با حضور یاران توسعه در مکان آموزش و پرورش ناحیه ۲ اصفهان برگزار شده بود، آثار و اندیشههای ویل کیملیکا از منظر چندفرهنگگرایی بررسی شد.
خانم دکتر کردونی صحبتهای خود را با مطرح کردن دو پرسش، یعنی «چرا کیملیکا؟ و چرا چندفرهنگگرایی؟» آغاز کردند. ایشان با اشاره به قدیمیترین پایاننامه موجود در موزه جنگ، واقع در مکان خانه قدیمی تیمورتاش، با عنوان «مسئله کُرد»، بر دوری جستن از منظری تاکید کردند که دفاع از تنوع قومی و حقوق آنها را مترادف با منازعه و جنگ میبیند. ویل کیملیکا در زمره ثابتقدمترین مدافعان حقوق اقلیتها و چندفرهنگگرایی در قرن حاضر است. این استاد و صاحب کرسی فلسفه در دانشگاه کویینز در کینگستون کانادا، یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان زنده در اندیشهٔ سیاسی است که با شهروندی چندفرهنگی، حقوق حیوانات و اخیراً تنگنای تعهد و همبستگی، شناخته میشود. ویل کیملیکا را میتوان در زمره اندیشهورزان مکتب لیبرالیسمِ مدرن یا لیبرالیسم اجتماعی و چپ قرار داد. نظریهٔ شهروندی چندفرهنگی او که خود آن را یک نظریه جامع عدالتمحور و گاهی نظریهٔ «حقوق اقلیتها» هم خطاب میکند، بر محور آزادی و حق انتخاب انسانها صورتبندی شده است. چون او فرهنگ و آزادی فردی را در ارتباط با هم توصیف میکند، سخن از آزادی فردی را بیتوجه به زمینههای فرهنگی و گروهی، ناکافی میداند. کیملیکا آزادی در مفهوم لیبرالی را از دو منظر بررسی میکند:
۱- آزادی درونی (وجدان) برای انتخاب نوع زندگی بر اساس ارزشهای خود؛
۲- آزادی برای شک کردن در آن اعتقادات و ارزشها؛
از منظر او حق گروههای اقلیت برای تقویت فرهنگ گروهی خود، حقیقتاً از حق آزادیِ انتخاب، نشأت میگیرد. در چارچوب اندیشهٔ او جایی برای محدود ساختن آزادی فردی به نام تنوع فرهنگی و یا نسبیگرایی وجود ندارد.
کیملیکا با نقد برداشت سنتگرایانه و نسبیتباور از فرهنگ – که در صدد تصدیق کردن صحت و خلوص رویههای فرهنگی است – تأکید میکند که سنتگرایان، مسائلی را که ذاتاً متغیر، تغییرپذیر و قابل بحث و جدل هستند، مقدس میدانند. او اولین مشخصه یک دولت چندفرهنگی را رد آن ایده قدیمی میداند که دولت از ملت واحد تشکیل شده است. وی تأکید میکند که یک دولت به عنوان یک واحد سیاسی، باید به صورت برابر به همه شهروندان تعلق داشته باشد. او تناقض اساسی بین ملتسازی و چندفرهنگگرایی را رد کرده و بیان می کند که شاید این دو در وهله اول دشمن به نظر برسند و در نتیجه گمان کنیم که چندفرهنگگرایی تنها در عصر پسادولت اتفاق میافتد، اما تجربه عملیِ چندفرهنگگرایی در کشورهای اروپایی نشان میدهد که چندفرهنگگرایی در بستر دولت – ملت محقق می شود و جایگزین آن نیست.کیملیکا معتقد است که فراموش کردن دولت در نظریات حقوقی ممکن است بحرانساز باشد. او در این میان تنها به مسئولیت شهروندی اکتفا نکرده و میکوشد با مفاهیمی چون فضیلت شهروندی و ادب مدنی، به این مهم تأکید کند که هیچگونه تحول و توسعه در یک جامعه، بیمشارکت و همراهی شهروندان امکان پذیر نیست. او معتقد است «هر نظریهٔ مربوط به عدالت اجتماعی و مشروعیت دموکراتیک، باید دلواپس فضیلت معقولیت عمومی در قلمرو سیاست و فضیلت ادب مدنی در جامعه مدنی باشد.
از منظر کیملیکا، ترویج فضایل شهروندی، در گرو آموزش است و در این مسیر تنها نمیتوان بر بازار، خانواده و یا انجمنهای جامعه مدنی اتکا کرد. او نظام آموزش و پرورش رسمی را یکی از اصلیترین منابع بسط چنین آموزشهایی میداند. کیملیکا فرهنگ جامعوی را برای اعضای یک جامعه دموکرات به دو دلیل ضروری میداند: دلیل اول این که دولتها بر خلاف مورد دین که میتوانند کاملاً بیطرف باشند، در خصوص فرهنگ نمیتوانند کاملاً بیطرف بمانند، زیرا ناچارند از یک زبان رسمی استفاده کنند. دلیل دوم از منظر او این مهم است که در یک دولت دموکراتیک، مردم در صورتی قادر به حمایت و فداکاری برای یکدیگر هستند که توانایی درک همدیگر را داشته باشند. او ادغام در فرهنگ جامعوی را لازمه عدالت و برابری میداند. کیملیکا معیارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را برای همبستگی ضروری میداند، اما از منظر او منابع سیاسی بیشترین اهمیت را در راه همبستگی دارد. کیملیکا معتقد است عدالت اجتماعی، ریشه در اخلاق عضویت دارد. اینکه شهروندان خود را عضو یک جامعه اخلاقی بدانند، میتواند مبنای مهمی برای کنشگری آنها بر محور فضیلتهای شهروندی باشد. او بر این اساس از چندفرهنگگرایی به عنوان ابزاری برای ملت-سازی یاد میکند. کیملیکا معتقد است که همبستگی به شکل اتفاقی در یک جامعه ظاهر نمیشود و از همین رو نیاز به کنشگری سیاسی از سوی بازیگران متنوع یک جامعه دارد. از منظر او همبستگی به شکل خنثی از فرآیندهای اجتماعی و فرهنگی محقق نمیشود، بلکه از طریق کنش سیاسی هم میتواند شکل بگیرد و نیز از بین برود. در نهایت میتوان چنین گفت که نگاه حقمحور به آزادی و فرهنگ جامعوی، با وجود تنشساز بودن، برای مسیر توسعه پایدار – بیآنکه جامعه دچار سنتگرایی محض و یا یکسانسازی سرکوبگرانه شود – الزامی است.
در بخش دوم جلسه ابتدا آقای دکتر امیر نیکپی نکاتی را مطرح کردند. ایشان صحبتهای خود را به سه بخش تقسیم کردند. نخست نکاتی درباره کیمیلیکا و زاویه نگرش او و اینکه در کجا با او تفاوت دیدگاه دارند، دوم نکاتی درباره همبستگی و تعریفشان از همبستگی و در آخر مسئله دولت-ملتسازی در ایران و مقایسه ایران و افغانستان در این خصوص. آقای دکتر نیکپی با تمیزگذاری بین فلاسفه کلاسیک و متأخران، آرای کسانی چون کیملیکا و مایکل سندل را پاورقینویسی کلاسیکها به شیوه مدرن برشمردند. ایشان در ادامه با اشاره به درگیری بین لیبرالها و سوسیالیستها گفتند اکنون سوسیالیستهایی هستند که به فرد نیز توجه میکنند و نیز لیبرالهایی هستند که به جامعه، جماعت و نهادها توجه میکنند. کیمیلیکا و مایکل سندل در این دسته دوم قرار دارند. ایشان در تشریح تفاوت دیدگاهشان با کیملیکا افزودند: چون کیملیکا اساس نظام سرمایهداری لیبرال را پذیرفته است، در اقتصاد از واژه برابری استفاده نمیکند و همانند ارسطو از واژه گُنگ عدالت بهره میجوید. ایشان همچنین به داستان دو اعلامیه فرایبورگ در دفاع از حقوق اقلیتها اشاره کردند که بیانیه نخست، زمینه سوءاستفادههای بسیاری را فراهم آورد و بیانیه دوم برای اصلاح این مشکل، چنین اصلاح شد که «از حقوق اقلیتها تا جایی باید دفاع کرد که در تضاد با حقوق اکثریت نباشد». همچنین ایشان همبستگی را «همسرنوشتی جمعی» نامیدند. در دوران دموکراتیک جدید، برابری از ابزارهای این همسرنوشتی است، در حالیکه کیملیکا به برابری نمیاندیشد. ایشان با بیان این مطلب که «مبادا یکی از عناصر همبستگی را به ایدئولوژی بکشانیم و راه را بر همسرنوشتی ببندیم»، تحقق عدالت را بدون برابری ناممکن خواندند.
دکتر نیکپی در مقایسه روند ملتسازی در ایران و افغانستان، از دو نوع ملتسازی مدرن دموکراتیک و غیردموکراتیک نام بردند. در تقسیمبندی دموکراتیک، از کشورهایی چون کانادا و سوئیس نام بردند که چندزبانی و چندفرهنگی را میپذیرند، و در تقسیمبندی غیردموکراتیک، به فرانسه اشاره کردند که زبان یک قوم را حاکم کرده است. در ایران پهلویها با تکیه بر گذشته مشترک و اسطورهسازی، موفق به ساخت دولت-ملت غیردموکراتیک با تکیه بر یکی از عناصر هویتی شدند. به گفته ایشان اگر بتوان از اقتدارگرایی پهلوی اول با تسامح چشم پوشید، اما نمیتوان فرامش کرد که پهلوی دوم با قربانی کردن توسعه سیاسی به نفع توسعه اقتصادی، جامعه را به بنبست کشاند. ولی در افغانستان، قانون از مردم جلوتر است یعنی کلیه برابریها را در قانون پذیرفتهاند.آزادی بیان در افغانستان بسیار بیشتر از ایران است که نه به علت وجود دموکراسی در افغانستان، بلکه به دلیل نبود یک دولت–ملت قوی است که مرکزیت ایجاد کند.آقای دکتر نیکپی گفتند: «به نظر من واژه همبستگی باید از ادبیات ما حذف شود و به جای آن واژه همسرنوشتی اضافه شود». ایشان در خاتمه خطاب به اقلیتهای قومی افزودند:«در ایران با یک دولت-ملت دموکراتیک میتوان به همه اهداف رسید؛ حتی به رادیکالترین هدف که استقلال باشد».
ادامه صحبت را آقای دکتر رنانی پی گرفتند. بحث اصلی ایشان این نکته بود که «تنوع فرهنگی و چندفرهنگگرایی، یک سرمایه برای توسعه است». ایشان با تبیین انواع سرمایه، رابطه آنها را با توسعه توضیح دادند.آقای دکتر رنانی در پاسخ به پرسشِ «توسعه چیست و چه نیازهایی دارد؟»، تحول مستمر، عقلانی و کمهزینه را در ابعاد فیزیکی، مادی و رفتاریِ زندگی مردم – به شرطی که بختآزماییهای طبیعی و محدودیتهای جهان را کاهش دهد و سه دستاورد رفاه، رضایت و معنا را به دنبال داشته باشد – توسعه خواندند. ایشان توسعه را دارای دو بعد اصلی خواندند: نخست بعد تحول فیزیکی یا به تعبیر ایشان، مدرنیزاسیون و دیگر تحول در چارچوبها و ساختارهای ذهنی، روانی و الگوهای فرهنگی که آن را مدرنیته یا نوگرایی نامیدند. ایشان بعد از توضیح درباره سرمایههای نمادین، با بهرهگیری از نظریه سیستمهای پایدار افزودند:«یک جامعه تکمنبعی، در حوزه فرهنگ مزیت کنترلپذیری دارد ولی به لحاظ خطر انعطافپذیری کمتر، شاید منجر به ایدئولوژیک شدن و ستیزهجو شدن شود». ولی فرهنگ چندمنبعی و متکثر، بر دگرپذیری افزوده و همچنین باعث افزایش مدارا و رواداری میشود که از پیششرطهای عملی و فکری توسعه هستند. ایشان همچنین با اشاره به مفهوم شهروند فضیلتمند، شهروندسازی را کار سیاست خواندند و افزودند:«ما در ایران بیشتر مفهوم اهلیت را به کار میبریم» و هنوز مفهوم شهروندی را متداول نکردهایم. ملتسازی بدون روح شهروندی (صرفنظر از زبان، دین، قوم و غیره) معنی ندارد. بسیاری از مهاجران خوشنشین شدهاند و احساس همبستگی،عاطفه مشترک و همسرنوشتی با ما ندارند. قومیتها هم میتوانند همینطور باشند و ممکن است حاضر نباشند در سرنوشت مشترک، هزینه بدهند. این میزگرد با مشارکت حاضران در جلسه، و پرسش و پاسخ از اساتید، خاتمه یافت. در پایان به رسم یادبود از طرف پویش فکری توسعه هدایایی به شرکت کنندگانی که از شهرهای دیگر در این میزگرد شرکت کرده بودند اهدا شد. همچنین دکتر امیر نیکپی یک کلاه دست دوز از صنایع دستی افغانستان را به دکتر محسن رنانی هدیه داد.
برای مشاهده متن کامل سخنان دکتر محسن رنانی در این نشست کلیک کنید.
برای مشاهده متن کامل سخنان دکتر امیر نیکپی در این نشست کلیک کنید.
مدیر میزگردهای توسعه: امیر حســین پوره
نویسنده گزارش: سیمین مشکواتی
ویراستار گزارش: اصلان قودجانی
طراحی پوستر: مائده فدائی
تصویر بردار: مهدی درخشـان
صدابردار: همایون وفامهــر
تصاویر جلسه
برای دیدن عکسها در اندازه واقعی، روی عکس مورد نظر راست کلیک کرده و گزینه Open image in new tab را انتخاب کنید.
دیدگاه (2)
مباحث خیلی خوب عنوان شده . اما پیشینه هر نوع اتحاد یک بخشش عمومی است که باید یک یکباردیگر تولدی دیگر بر توسعه ایجاد کرد
دیگه خیلی دیر شده.. و زمان این حرفا خیلی وقته گذشته.. ما تصمیم خودمان را گرفته ایم.. و تمام تلاشمان به خاطر استقلال آزربایجان جنوبی از اسارت و استعمار ایران هست.. راسیسم فارسی تحت نام ایرانیت و افکار ذات انگارانه ایرانشهری به حد کافی ما را عقب مانده نگه داشته.. حال که راسیسم فارسی_شیعی حرکت های رو به رشد هویت طلبانه را در میان مللیتهای غیرفارس میبیند، احساس خطر کرده و راه دیگری برای ادامه استثمار .. اما، ما میخواهیم مثل انسانهای آزاد در وطن خودمان مثل خودمان زندگی کنیم و به زبان خودمان درس بخوانیم، نه به زبان بیگانه و تحمیلی فارسی.. مللیت وزبانتان را برای خودتان نگه دارید، به ما تحمیل نکنید..