توسعه از دیدگاه آندره گوندر فرانک
معرفی: میزگردهای توسعه سلسله نشستهایی است که با هدف ایجاد گفتوگوی نخبگان و بصیرتافزایی عمومی در باب دانش توسعه، توسّط «پویش فکری توسعه» برگزار میشود. این نشستها در دو قالب ارائه مقالات عمومیِ نظریه پردازانِ توسعه و ارائه موضوعاتِ مختلفِ مرتبط با توسعه، با دعوت از استادان و صاحبنظران صورت میپذیرد.
مقالات عمومی نظریه پردازان توسعه، مقالاتی است که با هدف استخراج گزارههای کلّی نظریه پردازان توسعه در جهان (به عنوان گام اول در استراتژیِ روشیِ پویشِ فکری توسعه) توسط پژوهشگران رشتههای اقتصاد، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، انسانشناسی و … تدوین و ارائه میگردد. در این جلسات با دعوت از متخصصان هر حوزه پس از ارائه مقاله توسط نویسنده، بحث و نقد و بررسی آرای نظریهپرداز و بیان کاربستهای نظریه برای توسعه ایران انجام میشود.
موضوعات مرتبط با توسعه مجموعه موضوعاتی است که با نظر کارشناسان پویش فکری توسعه و از منظر اولویتهای پژوهشی در دستورکار میزگردهای توسعه قرار میگیرد. این موضوعات در قالب کتاب، پایاننامه، مقاله و ترجمه است که در جلساتی با حضور صاحبنظران به بحث گذاشته و ضمن تلاش برای غنی کردنِ موضوع، در مورد ارتباط و نقش آن با توسعه بحث میشود.
خروجیِ جلسات میزگردهای توسعه در قالب کلیپ تصویری، فایل صوتی و متن گزارههای مهم جلسه در سایت، کانال و اینستاگرامِ پویش فکری توسعه منتشر میشود و مجموعه این مقالات بعداً به صورت کتاب منتشر خواهد شد.
شانزدهمین جلسه ارائه مقاله از بخش میزگردهای توسعه در پویش فکری توسعه:
توسعه از دیدگاه آندره گوندر فرانک
ارائه دهنده: دکتر نریمان محمدی، دکترای جامعه شناسی از دانشگاه اصفهان، پژوهشگر پویش فکری توسعه
مهمانان:
– دکتر محسن رنانی، استادتمامِ اقتصاد، عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان
– دکتر رضا همّتی، دکترای جامعه شناسی، عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه اصفهان
– دکتر ثریا معمار، دکترای جامعه شناسی، عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه اصفهان
– دکتر بدری برندگی، دکترای جامعه شناسی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم تحقیقات
– رعنا محمدتقی نژاد، دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه شیراز
– دکتر مرتضی درخشان، دکترای اقتصاد، پژوهشگر پویش فکری توسعه
– امیرحسین پوره، دانشجوی دکتری علوم سیاسی، پژوهشگر پویش فکری توسعه
– ابراهیم غلامی، کارشناس ارشد جامعه شناسی، پژوهشگر پویش فکری توسعه
– سیمین مشکواتی، کارشناس ارشد علوم ارتباطات، پژوهشگر پویش فکری توسعه
تصویر بردار: مهدی درخشـان
صدابردار: همایون وفامهــر
ویراستار ادبی: دکتر محمدرضا ضیاء
درباره “آندره گوندر فرانْک”:
آندره گوندر فرانک(Andre Gunder Frank) در ۱۹۲۹ چشم به جهان گشود و در اوایل دهه ۱۹۳۰ به همراه خانوادهاش از آلمان نازی و ایالات متحده گریخت با حضور در کالج سوارت مور به تحصیل در رشته اقتصاد پرداخت و در آغاز ۱۹۵۰ دکترای خود را در دانشگاه شیکاگو آغاز کرد. تحصیلات او در این مقطع چندین سال به درازا کشید، زیرا فرانک با تردید کردن در خشکاندیشیهای اقتصادی نظریه کینز مخالفت استادان راهنما و مشاور خود را برانگیخت. در نهایت پایان نامه دکترای خود را در زمینه سنجش مقایسه ای بهرهوری در کشاورزی و صنایع در اوکراین به پایان برد و سپس توجه خود را به کاستیهای اندیشه متعارف و توسعه معطوف ساخت. در اوایل ۱۹۶۰ منصبی را که دردانشگاه ایالتی میشیگان داشت ترک گفتو برای زندگی و کار به آمریکای لاتین (شیلی) رفت در آنجا با تجزیه و تحلیل سرشت و پویش «توسعه» از منظری انتقادی، بیشتر پژوهشهای اولیه خود را روی کاغذ آورد.
فرانک در سراسر دهه ۱۹۶۰ به شکل سرسامآوری سرگرم نگارش بود و با شدت گرفتن جنگ ویتنام، آثارش در آمریکای شمالی مقبولیت بسیاری پیدا کرد. پس از سرنگونی رژیم آلنده در شیلی، طی کودتای موفقیت آمیزی که ژنرال پینوشه ترتیب داد، فرانک در ۱۹۷۳ به آلمان بازگشت و در موسسه آمریکای لاتین وابسته به دانشگاه آزاد برلین مشغول به کار شد. در ۱۹۷۸ در مدرسه بررسیهای توسعه دانشگاه آنگلیای شرقی عهده دار کرسی استادی شد و شروع به تحقیق اصولی درباره اقتصادهای سوسیالیستی دولتی اروپای شرقی کرد و در عین حال کارهایش را درباره تاریخ سرمایهداری جهانی ادامه داد. برای چند سالی در دانشگاه آمستردام هلند به تدریس در نگارش پرداخت. وی در سال ۲۰۰۵ در لوکزامبورگ در گذشت. فرانک در این مدت آثار فراوانی منتشر نمود که در جدول زیر آمده است.
نکات و گزارههای اصلی طرح شده در جلسه
دکتر محمدی:
- مناسبات سرمایه داری از اصلیترین مسائل مد نظر فرانک است. در واقع فرانک میگوید یگانه مناسبات سرمایهداری بر وابستگی استوار است.
- وابستگی از دیدگاه فرانک منجر به از خود بیگانگی ذهنی و عینی میشود که بُعد ذهنی آن بیشتر مرتبط با دانش است که باعث از خود بیگانگی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این جوامع میشود.
- زمانی که کشورهای پیرامون با کشورهای مرکز، مناسباتی دارند، محصول آن وابستگی است.
- غارت موارد اولیه و مازاد، دادنِ وامهای مالی و اقتصادی و بدهکار کردن آنها، اصلیترین کانالهای وابستگی کشورهای پیرامون است.
- توسعهنیافتگی تاریخی طولانی دارد که این تاریخ در یک نظام جهانی شکل میگیرد. کشورهای مختلف تجربههای تاریخی مختلفی دارند که منجر به ایجاد ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسیِ متفاوتی در کشورها میشود. بنابراین کشورهای مرکز سعی دارند تجربه خودشان از توسعه را بر کشورهای پیرامونی غالب کنند ولی این پیشینه توسعه نیافتگی به وابستگی میانجامد.
- البته توسعه نیافتگی اصالتِ تاریخی ندارد. آنها نیز تجربه توسعه داشتهاند؛ اما با عینکِ توسعه غربی ممکن است، بیتجربه تلقی شوند.
- دانش توسعه، اساساً ماهیتِ استعماری دارد. دانشِ توسعه اجتماعی و اقتصادی، بسترهای فکری نظریِ استعمارِ کشورهای غربی را فراهم میکند. این کشورها دانش توسعه تجربههای تاریخی کشورهای پیرامونی را نادیده میگیرد و تجربههای کشورهای مرکزی را جایگزین میکنند، و این زمینهای برای استعمار است.
- جوامع پیرامونی، مصرفکنندگانِ محضِ دانش جامعهشناسی توسعه هستند که توسط سایرکشورهایِ مرکز، تولید شده است، در نتیجه دانش توسعه آنها گسترش نمییابد.
- وابستگی نوعی بورژوازی ملّی ایجاد میکند که این مسئله، ایجاد کننده نظامیگری، وابستگی مستمر، اقتدارگرایی، انتقال مازاد و بازتولید توسعه نامتوازن است.
- از نظر فرانک راه رهایی، استعمارزدایی است که از طریق انقلابهای سوسیالیتی میتواند شکل بگیرد. البته بعد از ۱۹۷۰ (تحت تأثیرِ تحوّلات کشورهای شرقی) اعتقادش را به سوسیالیسم از دست میدهد و بحرانِ انباشتِ سرمایه، نظرش را عوض میکند. بنابراین میگوید: سرمایهداری، استثمارِ انسان توسط انسان است و سوسیالیسم را یک توهم میداند و میگوید هر نظریه برای توسعه باید بحران انباشت سرمایه را در نظر بگیرد و دنبال کند.
دکتر معمار:
- فرانک در انتقاد به نظریه نوسازی که توسعه را واحد و خطی میبیند، آن را غیر خطی، تاریخمند و مستقل میبیند.
- دیدگاههای وابستگی با اینکه بسیار روشنگر بوده اما در جامعه ما موجب شده که مسئولیتِ توسعهنیافتگی خودمان را بر دوش سایر کشورهای توسعه یافته انداختهایم و ممانعتِ خارجیهای توسعهیافته (به عنوان کشورهای مرکز) را دلیل اصلی توسعهنیافتگی قلمداد کردیم و علل و عوامل دیگرِ توسعهنیافتگی خود را کنار گذاشته و به نوعی نظریاتِ وابستگی را به ابزار شانه خالیکردن از مسئولیت تبدیل کردیم.
دکتر همتی:
- اگر بخواهیم زندگی فکری فرانک را دستهبندی کنیم، فرانک جوانِ ۱۹۶۶ تا اواسط ۱۹۸۰ داریم و از آن به بعد دوران فرانکِ پیر آغاز میشود که تفکرش کمی تغییر میکند. در دوره اول نظریه وابستگی و برداشت اولیه از نظام جهانی دارد که همسو با والرشتاین است و همچنین بسیار سیاسی است و با نهادهای سیاسی چپ فعالیت میکند. اما از اواسط ۱۹۸۰ راهش از والرشتاین جدا میشود و به نظام جهانیِ واحد اعتقاد پیدا میکند.
- توسعه یافتگی، وضعیتِ طبیعی کشورهای توسعه یافته فعلی نیست، بلکه حاصلِ استعمار است.
- فرانک در طیِ دوره دوم زندگی خود، بازاندیشی می کند و با تغییر شرایطِ سیاسی آمریکای لاتین دست از حمایت از سوسیالیسم میکشد و ادعا میکند که نظام جهانی ۵ هزار سال سابقه دارد و تنها یک نظام جهانی وجود دارد.
- او معتقد است ظهور غرب، ناشی از عوامل بیرونی است و نه علل و عوامل درونی.
- در دوره دوم زندگی خودش میگوید: استعمار گرایی عامل ظهور غرب نیست و این دقیقاً خلاف سخن او در جوانیاش است.
دکتر برندگی:
- تاریخمندی توسعه نیافتگی در نظر فرانک توجه ما را در توسعه ایران، به تاریخ و گذشته جامعه خودمان معطوف میکند.
- سؤالی که ذهن من را درگیر میکند این است که آیا رابطهای که امروز بین کشورها وجود دارد، همان وابستگی به سبکی است که فرانک آن را تبیین میکند.
دکتر رنانی:
نظریه فرانک اگر چه واجد نگاهی مارکسیستی است، اما ابعادی جدید از مسئله توسعه را روشن میکند. هسته مرکزی نظریه فرانک استثمار است و این استثمار منبعث از غارت منابع اولیه، غارت مازادها و اعطای وام و بدهکار کردن کشورهاست که این فرایند، نظم جهانی مخصوص خود را ایجاد خواهد کرد. از نظر فرانک ورود هر کشور به این نظم به معنای عدم امکان توسعه آن کشور است. اگرچه در مقابلْ دیدگاهِ جایگزینی ارایه نمیکند.
نظریه فرانک بر تاریخ و تجربه کشورهای آمریکای لاتین بنا شده و دشوار میتوان بر انطباق آن بر شرایط کشورمان نظر داد. اگرچه شکّی نیست که غرب از انتقالِ منابع نفتیِ ما زیر قیمت واقعی بهره برده است اما این مناسبات، به مفهوم سنّتیِ استعمارِ مدنظر فرانک با ویژگیهای سهگانهاش نیست. در مورد کشور ما، حکومت به مثابه متولیِّ جامعه، منابعِ کشور را فروخته و درآمد آن را در داخل هزینه کرده است. گرفتن وام نیز در مورد ایران موضوعیت ندارد. بنابراین در سالهای بعد از مشروطه نظریه فرانک توضیح دهنده وضعیت توسعه نیافتگی ایران نخواهد بود.
شکلگیری رابطه مرکز و پیرامون به معنای استثمارِ تام نیست و همین که کشورهای در حال توسعه به کالا و خدماتی که خود توانایی تولید آن را نداشته و در غرب تولید می شود، وابسته شوند این رابطه شکل میگیرد اما این نوع وابستگی با وابستگیِ مدنظر فرانک متفاوت است.
بنابراین در موردِ ما، وابستگی مبتنی بر نیاز، شکل گرفته است و در گذر زمان بدون هیچ تئوری و نظریهای در باب توسعه، صرفاً از سر شیفتگی به غرب و حول محور دستاوردهای غرب و نه مبانی فکری آن دستاوردها، برنامههای توسعه را تنظیم و اجرا کردهایم که این هم باعث عدم توسعه یافتگی و هم استمرار وابستگی بوده است.
همچنین انتقالِ منابع از پیرامون به مرکز، بستگی به فناوری دارد. به عبارت دیگر تحوّل در فناوری باعث تحوّل در منابع میشود. مثلا در عصر اطلاعات حتّی نیازی نیست منابع و نیروی انسانی جابهجا شود، نیروی انسانی متخصّص در همان کشورِ مبدأ نشسته و خدمات فنی، علمی و تخصصی خودش را به نرخ ارزان به کشورهای مرکز ارایه میکند.
در مجموع، توسعه در دنیایِ جدید، موضوعی تمدنی است. فرایندِ توسعه جهانی به مثابه حرکت قطاری است که از لوکوموتیوها و واگنهایی تشکیل شده و حرکت لوکوموتیوها به جلو لاجرم حرکت واگنها را در پی دارد. بر این اساس تمام کشورها این مسیر را طی میکنند. ترتیب لوکوموتیوها و واگنها هم کمابیش مشخص است و تغییر جای آنها هم بسیار دشوار است، یعنی یا خیلی زمانبر و نیازمند تلاش چنددههای یک کشور است و یا با برخی تصادفات تاریخی ممکن است ترتیب واگنها تغییرکند. یعنی همه بشریت مانند یک قطار دارد بر روی ریل توسعه حرکت میکند. حالا ما واگنها (کشورها)یی را که تهِ صف این قطار هستند، توسعه نیافته مینامیم اما آنها واقعاً در حال پیشروی بر ریلِ توسعه هستند.
بنابراین وابستگی بر اساسِ نیاز بر خلاف وابستگیِ مدنظر فرانک، مانعی در برابر توسعه نیست بلکه روابط در هم تنیده بینالملل، توسعه جمعی اما ترتیبیی کل جامعه جهانی را موجب میشود.
تصاویر جلسه
برای دیدن عکسها در اندازه واقعی، روی عکس مورد نظر راست کلیک کرده و گزینه Open image in new tap را انتخاب کنید
دیدگاهتان را بنویسید