راه قومیتگرایی از دموکراسی میگذرد
مروری بر بحث قومیتگرایی و هویت ملی با اشاره به تجربه دو کشور ایران و افغانستان
از مجموعه یادداشتهای استخراج شده از میزگردهای توسعه
برگرفته از سخنان دکتر امیر نیکپی
تدوین شده توسط پویش فکری توسعه
تنوع قومی یکی از موضوعات مهم در مطالعات توسعه است که گاهی بهعنوان مانع همبستگی و توسعه ملی مطرح میشود، و گاهی از آن بهعنوان یک سرمایه و فرصت برای توسعه یاد میشود. در این جُستار ابتدا تعریف کلاسیکی از مفهوم همبستگی ارائه کرده و سپس تعریف شخصی خودم را از این مفهوم تشریح میکنم. در ادامه پیش از ورود به بحث قومیت و هویت قومی، مقدمهای بر هویتیابی در عصر حاضر ارائه کرده و سپس به مبحث هویتسازی ملی بهعنوان ابزار ایجاد همبستگی توسط دولتها ورود میکنم. در این بخش اشارهٔ کوتاهی خواهم داشت بر تجربههای ناموفق در دولت-ملتسازی دموکراتیک در ایران و دولت-ملتسازی درافغانستان؛ از این جهت که هر دو کشوری هستند با تنوعات قومی که البته در دو مسیر مختلف قرار گرفتند و در نهایت هر دو با شکست مواجه شدند. در پایان، این جُستار را با پیامی برای اقلیتهای قومی در ایران به پایان میبرم.
اِمیل دورکیم اندیشمندی است که بهعنوان یک جامعهشناس کلاسیک در دوران معاصر از همبستگی سخن گفتهاست. او دو نوع همبستگیِ«مکانیکی» و «ارگانیکی» را از هم تفکیک میکند؛ اولی را میتوان معادل جامعه سنتی و دومی را معادل جامعه مدرن در نظر گرفت. در همبستگی مکانیکی شباهتها بر تفاوتها غلبه دارد و فردیت و حقوق به حداقل میرسد،ولی در همبستگی ارگانیکی تفاوتها و تنوعات گسترده میشود و حقوق افراد بر وظایف و تکالیف اولویت پیدا میکند. اما نقدی که به این دستهبندی وارد است این است که هر دو همبستگی هم در جوامع سنتی و هم در جوامع مدرن وجود دارند. بنابراین بهتر است بگوییم نسبت این دو به یکدیگر است که نوع جامعه را تعیین میکند. در جوامع سنتی، تکالیف بسیار و حقوق در حاشیه هستند، در حالی که در جوامع مدرنِ دموکراتیک، حقوق زیاد و مسئولیت کم هستند. این در حالیست که در یک جامعه مدرنِ دموکراتیکِ پایدار (بهعنوان یک جامعه متعادل) باید میان مسئولیت و حقوق توازن برقرار باشد.
من همبستگی را در ارتباط با اجزای هویت تعریف میکنم. از نظر من همبستگی به معنی«همسرنوشتی جمعی» است. این همسرنوشتی میتواند جنسیتی، سیاسی، قومی، اعتقادی، طبقاتی، نژادی، ملی، قارهای و جهانی باشد. ابزار این همسرنوشتی در شرایط کنونی برابری است. دقت داشته باشید که برابری و نه عدالت! چراکه امروز عدالت واژه مشوش و مبهمی شده است که خیلیها از آن در جهت سرپوشگذاشتن بر تبعیض استفاده میکنند تا به برابری تن ندهند. این درحالیست که امروز عدالت بدون برابری امکان تحقق ندارد. ابعاد مختلف همسرنوشتی باید اولویتبندی شوند؛ و نکته مهم این است که مبادا یکی از عناصر همسرنوشتی را ایدئولوژیزه کنیم و راه برابری را ببندیم. برای مثال برای مبارزه در حوزهٔ زنان نباید بر عنصر دینداری یا ضد دینداری تکیه کرده و همسرنوشتی زنان را فدای وجههٔ اعتقادیشان بکنیم. یا وقتی برای همسرنوشتی طبقاتی میجنگیم، مبادا سوسیالیست یا لیبرالیستبودن را مبنا قرار دهیم و همسرنوشتی فراموش شود یا در سایه قرار گیرد. پس هیچکدام از عناصر و اجزای هویتی نباید تبدیل به هدف شده و یا یکی بر دیگری غالب شود. همه اینها ابزار هستند نه هدف.
در دهههای اخیر در عصر هویتگرایی زندگی میکنیم. دو نوع هویتگرایی وجود دارد: هویتگرایی منفی و مثبت. هویتگرایی منفی یعنی اینکه خود را در ضدیت با دیگری تعریف کنیم؛در این حالت فاجعه رخ میدهد. برای مثال، اینکه عدهای در نقد و نفی حکومت فعلی از پهلویها طرفداری میکنند یا در ضدیت با اعراب بر فارسبودن ایرانیان تأکید میکنند، بیمارگونه است. اینکه ایرانیبودن را با فارسبودن یکی بدانیم خطرناک است. پهلویها هم همین کار را کردند و علیرغم اینکه به اقلیتها در زمینههای اقتصادی، آموزشی، هنر و موسیقی خدمات زیادی کردند، اما فارسبودن و تمدن فارسِ پیش از اسلام را مبنا قرار دادند. هویتگرایی مثبت این است که ضمن افتخارکردن به فارسبودن، ترکبودن، عرببودن، کُردبودن، بلوچبودن، ترکمنبودن و…، خودمان را در کنار دیگری قرار دهیم و در کنار تفاوتها، نقاط مشترک را هم ببینیم.
همه هویتها (ملی، اعتقادی، جنسیتی، قارهای، قومیتی و…) در اجزای خودشان متکثر هستند. هویت امری انتخابی نیز هست و میتوان آن را تغییر داد. ما خودمان را نباید فقط با هویت دیگران یا هویت گذشتگانمان تعریف کنیم. ما کاملاً با خودمختاری انتخاب میکنیم که میخواهیم چه کسی باشیم، چه اعتقادی داشته باشیم و حتی چه جنسیتی داشته باشیم. اما در عین حال دیگران بخشی از وجود ما هستند که اگر ما خودمان را در ضدیت با آنها تعریف کنیم، خواه ناخواه آنها را در رابطهٔ نابرابر با خودمان قرار میدهیم. اگر هرکدام از عناصر هویتی را ایدئولوژیزه کنیم، شک نکنید که اگر قدرت به دستمان بیفتد،شروع به سرکوب میکنیم!
حال به مبحث هویتسازی ملی توسط دولتها میپردازیم. در روند دولت-ملتسازی بهعنوان ابزار ایجاد همسرنوشتی ملی، دو دسته دولتها وجود دارند. دولتهایی که بهصورت دموکراتیک این فرآیند را اجرا میکنند و دولتهایی که بهصورت خودکامه دولت-ملتسازی میکنند. دستهٔ اول خود دو زیرمجموعه دارد: دولتهایی که چندزبانی و چندفرهنگی را میپذیرند و دولتهایی که زبان یک قوم را بر بقیه غالب میکنند. در دولت-ملتهای دموکراتیک، کانادا از نوع اول و فرانسه از نوع دوم است. در دولت-ملتسازی غیردموکراتیک یک دولت مرکزی روش خود را بر یک جغرافیا حاکم میکند و عملاً اقلیتهای قومی-فرهنگی را در حاشیه قرار میدهد. در این حالت اقلیتها یا باید تسلیم شوند و یا سرکوب. در ایران، پهلویها مصداق دولت-ملتسازی خودکامه بودند. آنها با تکیه بر ایدئولوژی خاص و اسطورهسازی از ایران پیش از اسلام،موفق به دولت-ملتسازی غیردموکراتیک شدند. این دولت-ملتسازی با تکیه ناموزون بر یک عنصر هویتیِ مردمان این کشور شکل گرفت.البته این به این معنا نیست که وقتی دولت-ملت ایجاد شد دیگر فروپاشیده نمیشود، کما اینکه الان در ایران شاهد وضعیت نزدیک به فروپاشی دولت-ملت هستیم.
علیرغم خدمات زیادی که پهلویها به ایران کردند، اگر اقتدارگرایی پهلوی اول را ببخشیم، اما پهلوی دوم را هرگز نمیتوان بخشید.پهلوی اول روند دولت-ملتسازی را بدون عنصر دموکراسی از فرانسه الگوبرداری کرد و پهلوی دوم با قربانیکردن توسعهٔ سیاسی بهنفع توسعهٔ اقتصادی، جامعه را به بنبست کشاند. البته بلندپروازیهای دروغین – که در بسیاری از سیاستمدارانی که در گذشته امپراتوری داشتند، وجود دارد – نیز در روحیهٔ پهلوی دوم بیتأثیر نبود؛ سیاستمدارانی که وقتی کمی اوضاعشان روبراه میشود، به فکر مدیریت جهانی میافتند! پهلوی دوم در حوزهٔ آموزش، دین، زنان، و اقتصاد برای برابری تلاش کرد، اما برابری قومی و سیاسی ایجاد نکرد.
در مورد افغانستان وضع بهگونهای دیگر است. در افغانستان اماناللّهخان معادل پهلوی اول است. یک مدرنیزاتور خودکامه که برخی نهادها را مدرن کرد، اما در نهادینهکردن دولت-ملت با شکست مواجه شد. دو علت عمده این شکست بیرونی و درونی است. مورد اول بهسبب دخالتهای خارجی از سوی انگلیس، شوروی، امریکا، ایران، پاکستان و عربستان و غیره و مورد دوم که از یک زاویه اهمیت بیشتری دارد، همانا قومیتگرایی است که حرف اول را در افغانستان میزند. هر قومی در افغانستان حاکم میشود، سیاست، اقتصاد، آموزش و بقیه امور را بهدنبال خودش میکشد؛ حتی در دورهٔ کمونیستها که قرار بود سیاست جهانوطنی پیش گرفته شود،احزاب کمونیست افغانستان هم قومیتگرا بودند. این درحالیست که در قانون اساسی افغانستان همهٔ انواع برابری بهرسمیت شناخته میشود. جدا از برابری قانونی در زمینههای مختلف در افغانستان؛ آزادی بیان نیز بسیار بیشتر از ایران است. بهعنوان مثال رادیو و تلویزیون و کانالهای خبری داخلی و خارجی آزادند و فیلترهایی برای اینترنت وجود ندارد. اما دلیل این آزادی نه وجود دموکراسی، بلکه عدم وجود یک دولت-ملت مرکزی قوی است که قانون دموکراتیک را حاکم کند. از این جهت است که هر قومی این کشور را به یک طرف میکشاند. پس این آزادی از نوع پیشامدرن است و نه محصول دولت-ملت دموکراتیک.
در مقایسهٔ ایران و افغانستان می توان گفت که در افغانستان قانون جلوتر از مردم است، چراکه قانون همهٔ انواع برابری را میپذیرد. اما در ایران قانون بجز برابری نژادی، هیچگونه برابری دیگری را نمیپذیرد و عملاًمدافع تبعیض است. پس در ایران این حکومت است که دنبال جامعه میدود.
در پایان با در نظر گرفتن وضعیت ایران باید گفت که ایران یک کشور چندفرهنگی، چندقومی، چندزبانه و «چنداعتقادی» است. چنداعتقادی را از این جهت بهکار میبرم که به نظرم نباید از مفهوم«هویت دینی» استفاده کنیم. همانطور که قبلاً گفتم هویت دینی میل به ایدئولوژیزهکردن دارد و بخشی از جامعه را که دیندار نیستند، نادیده میگیرد و از این جهت خطرناک است. پس به نظر من هویت اعتقادی باید جایگزین هویت دینی شود.هویت اعتقادی میتواند صفت دولت-ملت ما باشد ولی هویت دینی نه، چرا که اگر هویت دینی غالب شود مبنای بسیاری از تبعیضها قرار میگیرد. اگر هویت دینی صفت یک دولت-ملت شد دیگر آن دولت نمیتواند ادعای برابری سیاسی،آموزشی،دینی، اقتصادی و در یک کلام برابری انسانی داشته باشد.
در نتیجه، تکیه بر قومیت قبل از ملیت،در عمل ما را به دموکراسی رهنمون نمیسازد. یعنی گذار از یک دولت-ملت غیردموکراتیک به دموکراسی راحتتر است تا گذار از یک دولت قومیتگرا به دموکراسی، ولو اینکه آزادی بیان وجود داشته باشد یا در قانون اساسی برابریهای گوناگون مورد پذیرش واقع شده باشد. پس اقلیتهای قومی در ایران باید این نکته را مدِنظر قرار دهند که در یک ایران دموکراتیک بهتر میتوان به مطالبات قومی و حتی استقلال رسید. اما وقتی دولت دموکراتیک نیست یا باید تسلیم شوند، یا سرکوب شوند و یا دست به دامن کمکهای خارجی شوند که پرهزینهتر است.
برای مطالعه گزارش این جلسه و دسترسی به فایل صوتی نشست کلیک کنید.
توضیح و منبع عکس: ساختمان شهرداری تبریز
دیدگاهتان را بنویسید