«چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید»
«چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید»
تأملی عرفانی بر وضعیت انسان کرونازده
نویسنده: دکتر حسین قربانـی
یادداشتی از «هستههای فکری»
هستههای فکری به عنوان یکی از زیربخشهای پویش فکری توسعه، مکانی برای هماندیشی و تبادلنظر بینرشتهای پیرامون موضوعات روز توسعه ایران و جهان است که محصولات آن در قالب تالیف و ترجمه منتشر میشود.
تماس با هسته فکری از طریق: motaleat@pooyeshfekri.com
این روزها کرونا مفاهیم مرگ و زندگی را به پدیدههایی عینی و ملموس تبدیل کرده است. خیل انسانهایی که تا چند صباح پیش درگیر مشغلههای روزانه بودند، و همچنین قطار پرشتاب هزارۀ سوم که تازگی و نابهنگامی زندگی را در خود بلعیده و انسانها را تبدیل به ربات کرده بود، اینک از رفتن بازایستادهاند تا به جهانیان بگویند همیشه در رفتن، رسیدن نیست. کرونا زمین را از زیر پای انسانها خالی کرده و قرار و اطمینان را از آنها گرفته است و شاید اینک زندگی مکانیکیِ انسان مدرن، بیش از هر زمان دیگر به آئینهای تبدیل شده است تا تصویر حقیقی زندگی را به آنها بازنمایاند.
نوشتار حاضر درصدد است، از نگاهی عرفانی و ایجابی به پدیدهٔ کرونا ورود نماید و با اشاره به جلوههای مخرب پیشرفتهای ظاهری تمدن بشری، کرونا را بهعنوان فرصتی برای توسعهٔ ظرفیتهای وجودی انسانها مطرح کند.
هراکلیتوس[۱] فیلسوف نامدار یونان باستان باور داشت همهچیز در این جهان در حال تغییر و تبدیل و سیلان است. او میگفت نمیتوان در یک رودخانه دو بار پا گذاشت، زیرا هنگامی که برای بار دوم از آن عبور میکنیم، دیگر نه آن رودخانه رودخانهٔ قبلی است و نه ما آن آدم قبلی. در نظر وی، آنچه در جهان یگانه و پایدار مینماید، شدن است، نه بودن. رواقیون نیز ما را به تفکر در سرشت ناپایدار هستی فرامیخواندند. برای نمونه سنکا[۲] ادیب و فیلسوف رومی، تأکید میکرد هر چیزِ انسانی زودگذر و ناپایدار است. مارکوس آئورلیوس[۳] از امپراتورهای بزرگ روم و فیلسوف رواقی هم میگفت ناپایداری جهان پیرامون ما امری تصادفی نیست، بلکه جزء ضروری جهان است؛ چه همین ناپایداریها تکاملبخش انسان و حیات است و به جای انکار باید نسبت به آنها پذیرش داشت. [الف]
بنابراین تغییر و بیثباتی، از بنیانهای زندگی است و «از این جهان» و «در این جهان» بهطور مطلق نمیتوان از هیچ چیز انتظار ثبات داشت، چون این انتظار با ذات هستی تناقض خواهد داشت. با پذیرش این حکمت، انسانهایی که نسبت به هر نوع تغییر و تبدیل گشودگی دارند، نهتنها کمتر از پی حوادث و رویدادها بیقرار خواهند شد، بلکه باور خواهند داشت آرامش را باید در سیل حوادث بجویند. چنان که مولوی میگوید:
جملهٔ بی قراریت از طلب قرار توست / طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت
افزون بر این، در این روزهای کرونایی، در بستر بیماریبودن و رنجکشیدن نیز میتواند در خدمت فهم یگانگی و معنای زندگی باشد. در تأیید این مدعا سپهری در برشی از دفتر «صدای پای آب» میگوید:
«دیدهام گاهی در تب
ماه میآید پایین
میرسد دست به سقف ملکوت
دیدهام، سهره بهتر میخواند
گاه زخمی که به پا داشتهام زیر و بمهای زمین را به من آموخته است
گاه در بستر بیماری من
حجم گل چند برابر شده است
و فزونتر شده است
قطر نارنج، شعاع فانوس».
بنابراین کرونا نهتنها میتواند غبار عادت، روزمرگی و رسوبهای ذهنی را کنار بزند تا انسانها لایههای درونی خویش را بکاوند و مجال دهند کودک درونِ اسیر در چنگال مدرنیته دیگرگونه زندگی را فهم و تجربه کند، بلکه حتی انسانها از پس کرونا میتوانند دریابند سلامت جسمی، روحی و روانی، تا چه اندازه گرانمایه است، در حالی که اسیرشدن در شتاب بیامان هزارهٔ سوم، چگونه تازگی زندگی را به یغما برده و آنها را درگیر حواشی زندگی کرده است.
در همین راستا، هنری دیوید ثورو[۴] فیلسوف آمریکایی و ناقد رویکردهای فنسلارِ توسعه، در کتاب والدن؛ یا زندگی در جنگل[۵]، به جنبههایی از زندگی انسانها اشاره میکند که بسیاری از رهنمودهای آن برای انسان امروز نیز صدق میکند. رقابت و سرعتِ پیشیگرفتن از یکدیگر، سیطرهٔ فناوری بر ساحات زندگی، مصرفگرایی و حجمهٔ پیوستهٔ اخبار و اطلاعات بر روان انسان، ثورو را بر آن داشت تا انسانها را به از کفدادن خرد وجودی و ظرفیتهای شهودی بیم دهد. بنابراین ثورو گریزی ارادی از اجتماع را پیش گرفت و کلبهای چوبی کنار دریاچهٔ والدن را برای زندگی برگزید. ثورو باور داشت انسانها ابزار ابزارهای خویش شدهاند، و چنان به این سبک زندگی عادت کردهاند و به متعلقات آن وابسته شدهاند که فکر میکنند زندگی چیزی غیر از این نیست. برای همین ثورو والدن را نوشت تا برای نجات انسانها و پویش و تجربهٔ حقایق اصیل و ضروری زندگی، در برابر مصرفگرایی مفرط و سلطه بر طبیعت، راهکار سادهزیستی و آشتی با طبیعت را پیشنهاد دهد. [ب]
در داستان والدن، ثورو گریز ارادی برای فاصلهگرفتن از اجتماع را برگزید، و اینک کرونا، گریز اجباری را برای انسانها تجویز کرده است. دانشگاهها، مدارس، ورزشگاهها و حتی بسیاری از شرکتهای چند ملیتی عظیم تعطیل شدهاند. چشمها، گوشها، دستها و پاهایی که برای تحقق نیازهای روزمره فعال بودند یا اسیر عادت شده بودند، اکنون ناگزیر از دیدن، شنیدن، لمسکردن و پوییدن جلوههای دیگری از زندگی هستند، چنانکه ثورو حیات واقعی را نه در آفریدههای انسانی، که در آفریدگار و خلقت میدید.
کرونا اینک بر پهنهٔ کرهٔ زمین مستولی شده و وضعیت انسانها را در سرتاسر هستی به موقعیتی پرخطر و دلهرهآمیز تبدیل کرده است. دیگر اخبار و رسانهها بر شکوه تاریخ و تمدن انسانها فخر نمیفروشند، و از برج و باروها نمیگویند، بلکه آمار مرگومیر انسانها و مبتلایان به کرونا از نظم شکنندهٔ جهانی خبر میدهد که انسانها را به پذیرش سبک دیگری از زندگی دعوت کرده است.
ثورو باور داشت انسانها بردهٔ دستساختههای خود شدهاند، و آنچه ساختهاند نهتنها برایشان آسودگی به همراه نداشته، بلکه پیشرفتهای بشری همهچیز را پیچیدهتر کرده و بهعنوان نمادی از خشونت مدرن تبدیل شده است. در این رهگذر، زندگی روزبهروز بر انسان مدرن تنگتر شده است و شلوغی زندگی، انسانها را ناخودآگاه وادار کرده است آنچه در حقیقت زندگی نیست را بزیند.
فراتر از این، سبک زندگی مادی و مصرفگرا، غفلت از جزئیات زندگی و پیگیری اهداف غیراصیل را به همراه داشته است، تا جایی که بسیاری از انسانها با شتاب و بدون تأمل از کنار جلوههای بدیع زندگی عبور میکنند و آنها را نمیبینند. اما واقعاً زندگی مگر چیست؟ در پاسخ به این پرسش مجدداً وام گرفتن از نگاه سپهری یاریگر است، نگاهی که با تجربیات این روزها و آرمان ثورو کاملاُ تطابق دارد. سپهری در دفتر «صدای پای آب» می گوید:
«زندگی رسم خوشایندی است.
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچهٔ عادت از یاد من و تو برود. …
زندگی هندسهٔ ساده و یکسان نفسهاست.
هر کجا هستم، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.
چه اهمیت دارد،
گاه اگر میرویند
قارچ های غربت؟».
فرجام کلام اینکه کرونا بسیاری از رویدادها و تکاپوهای اجتماعی را در جهان متوقف کرده است تا بگوید توسعه الزاماً در ساختن، رفتن و حرکتکردن نیست، بلکه بذر توسعه ممکن است در ایستادن، تأملکردن و کنارزدن عادتها نهفته باشد. زیرا رشد و پیشرفت تمدن بشری با همهٔ آثار و برکاتی که داشته، انسانها را از متن زندگی به حاشیه رانده است. چنانکه در قرن حاضر، انسانها بیشتر درگیر اضطراب، تشویش، غم، اندوه، حسرت، خشم، ملال، نومیدی و سرخوردگی شدهاند، و شاید اینک کرونا نیز این پدیدهها را تشدید کرده باشد.
اما با تغییر نوع نگاه و بینش میتوان کرونا را به فرصتی برای احیای ساحات شهودی و معنوی تبدیل کرد و از پی آن فروتنی، نیکوکاری، سادهزیستی، شفقت، عشقورزی، همدلی، همدردی، رایگانبخشی، نوعدوستی و طبیعتدوستی را تجربه کرد.
نهایت امر، در این زمانهٔ کرونایی، میتوان به این مهم رهنمون شد که شاید راه توسعه، در تقابل با جلوههای پیشرفت بیرونی، از تحول در احوال درونی انسانها میگذرد، چنانکه مولوی میگوید:
ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان / پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیدهست / چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند
ویراستاری ادبی متن: دکتر عباد تیموری
طراح پوستر: مریم نصر اصفهانی
یادداشتها
[الف] برای آشنایی با فلسفهٔ رواقیگری می توانید به منبع زیر مراجعه کنید:
- ویلیام اروین (۱۳۹۷). فلسفهای برای زندگی؛ رواقیزیستن در دنیای امروز، مترجم: محمود مقدسی، انتشارات گمان.
[ب] برای آشنایی با آراء و نظرات ثورو این منابع پیشنهاد میشود:
- هنری دیوید ثورو (۱۳۹۵). والدن. مترجم: سید علیرضا بهشتی شیرازی، نشر روزنه.
- سمیوئل الزاندر (۱۳۹۷). دارندگی در بسندگی است؛ اقتصاد جایگزین ثورو. مترجم:غلامعلی کشانی، نشر نگاه معاصر.
پانویسها
[۱]. Heraclitus
[۲]. Seneca
[۳]. Marcus Aurelius
[۴]. Henry David Thoreau
[۵]. Walden; or, Life in the Woods
دربارهی نویسنده:
دکتر حسین قربانی
دکتری علوم تربیتی
دیدگاهتان را بنویسید