رقص و توسعه
جاده توسعه ایران سنگساز است!
مرتضی درخشان
پژوهشگر پویش فکری توسعه و نویسنده کتاب توسعه
اخیرا در پویش فکری توسعه کتابی با عنوان «چگونه کودکان شادتری داشته باشیم؟» در حال ترجمه و چاپ است. در کل این کتاب ۱۴ بار کلمه «رقص» و یا «رقصدن» آمده است. نویسنده این کتاب خانم دکتر هانسا بارگاوا رقص را به عنوان ابزاری برای رفع برخی از مسائل امروز پرورش کودکان، به والدین پیشنهاد کرده است. مثلا پیشنهاد کرده همراه کودکانتان در منزل برقصید تا ورزش را به یک فعالیت تفریحی و شاد تبدیل کنید تا خسته کننده نباشد و یا پیشنهاد میکند به جای تلف کردن وقت در شبکههای اجتماعی (مانند اینستا و تیکتاک)، یک کلیپ رقص را در بین ویدئوها انتخاب کرده و با کودکانتان تمرین کنید، و پیشنهادات دیگری که هر کدام را به عنوان ابزاری برای رفع مشکلی درون خانواده مطرح کرده است و موارد آن را میتوانید در پادکست «چگونه کودکان شادتری داشته باشیم؟» دنبال کنید.
فارغ از درست یا غلط بودن پیشنهاد نویسنده کتاب، ابلاغیه اخیر ارشاد برای مجوز انتشار این کتاب، تمام ۱۴ مورد کلمه «رقص» را انتخاب کرده و دستور حذف آنها از کتاب را داده است. ما هم که البته گردنمان از مو باریکتر است، همه را حذف و جایگزین کردیم. اما به همین مناسبت کنجکاو شدیم که ارتباط رقص و توسعه چیست؟ و سوالمان این بود که آیا این تابوی خودساخته نیز به سرنوشت بقیه تابوها منجر خواهد شد یا اینکه مسیری متفاوت را طی میکند؟
برای توضیح بیشتر باید بگویم، در طول سالها مطالعه در حوزه توسعه ایران، و بررسی روند توسعه در ابعاد مختلف، به نظر میرسد که «جاده توسعه ایران، سنگساز است» و برداشتن سنگها از مسیر توسعه نیازمند جراحی عمیق بوده و هزینههای بسیار سنگینی را به همراه دارد. البته که هر یک از این سنگها برای عمیقتر شدن و بنیادیتر شدن حرکت توسعه ایران نقش مهمی ایفا کرده است و «هر مشکلی که تو را نکشد، قویترت خواهد کرد!» اما نمیتوان از هزینههای آن نیز چشمپوشی کرد و کند شدن مسیر توسعه را در نظر نگرفت. در این نوشتار در مورد سنگ سازی جاده توسعه ایران صحبت خواهیم کرد.
یادمان هست که سالها خرید، فروش و استفاده «دستگاه ویدئو» برای نمایش خانگی فیلم ممنوع بود و چه تابوی بزرگی شناخته میشد و با این ممنوعیت چند درصد از مردم ایران را از حلقه خودیها به ناخودیها کشانید. چه میزان سرمایه اجتماعی را تخریب کرد و چه نهادهایی را برای مقابله و مبارزه با آن تجهیز نمود. اما بعد از آمدن ماهواره، «دستگاه ویدئو» اصلا موضوعیتی نداشت و فیلمهای خانگی از هوا وارد تلویزیونهای خانگی مردم میشدند! ممنوعیت خرید، فروش و استفاده از تجهیزات ماهواره نیز دوباره به عنوان سنگ جدیدی در جاده توسعه ایران قرار گرفت و هزینههای سنگینی برای مبارزه با ماهواره پرداخت شد و فارغ از هزینههای نهادی و حقوق نیروی انسانی برای مقابله با استفاده از ماهواره، اصلیترین هزینهها مربوط به سرمایه اجتماعی از دست رفته و خروج بخش دیگری از مردم از حلقه خودیهای نظام بود.
یادمان نرفته که ممنوعیتهای سنگین مربوط به موسیقی در دهه شصت و هفتاد، چه دعواهایی را برای موسیقیهای مجاز و غیر مجاز ایجاد کرد و بازار فروش نوارکاستهای غیر مجاز خیابان انقلاب چقدر داغ شد. چه کنسرتهایی در طول این دههها تعطیل شد و چه هزینههایی از سرمایه اجتماعی بر سر چیزی دادیم که الان اصلا موضوعیتی ندارد. حالا هر کسی میتواند با گوشی همراه خود به سادگی در کنسرت زنده افتتاحیه مسابقات یورو و یا المپیک پاریس شرکت کند و آهنگهای آن را بشنود!
چه دعواهایی که بر سر ممنوعیت دوچرخه سواری بانوان نکردیم و هیچگاه هم به صورت رسمی و علنی در مورد این موضوع صحبت نکردیم که این تابوی خودساخته با چه استدلالی در مسیر توسعه ایران قرار گرفته و چرا بخش دیگری از جامعه را از حلقه خودیها خارج و سرمایه اجتماعی را مضمحل کرد؟ یادمان نرفته چه هزینههایی برای ورود زنان به ورزشگاه دادیم و هنوز در حال هزینهدادن برای ممنوعیت نوازندگی بانوان در کنسرتها هستیم! هنوز درگیر ممنوعیت پیادهروی با سگ در پارکها هستیم و هنوز درگیر تابوی ممنوعیت آزادی پوشش هستیم و بابت آن هزینه میدهیم.
البته محدود به این سنگهای فکری هم نشدیم و فیلترینگ یعنی ممنوعیت استفاده از همه پلتفرمهای جهانی را در دستور کار قرار دادیم تا سنگ جدیدی در مسیر توسعه بنا کنیم. برای بیان هزینه فیلترینگ، همین بس که یک کاندیدای ریاست جمهوری، با شعار حذف فیلترینگ میتواند در انتخابات پیروز شود! اینقدر این سنگ خودساخته بزرگ شده است که جلوتر از همه مسائل اقتصادی و سیاسی قرار میگیرد و میتواند یک انتخابات را تحت الشعاع قرار دهد و به نماید بازگشت به عقلانیت تبدیل شود.
دو ویژگی در همه این ممنوعیتها وجود دارد. اولاً هیچگاه برای مردم توضیح داده نمیشود که چرا و با چه استدلالی چنین ممنوعیتی وضع شده است و هیچگاه به عرصه گفتمان عمومی در نمیآید و در اتاقهای بسته تصمیمگیری میشود و ثانیا هیچگاه حاکمیت به طور رسمی نمیپذیرد که این تابو از بین رفته است و ممنوعیت آن برداشته شده است. در عصر اطلاعات نامحدود هنوز از دستگاه ویدئو، ماهواره، موسیقی و یا حتی دوچرخه سواری بانوان و … رفع ممنوعیت رسمی نکردهایم و هنوز هم بابت برخوردهای موردی در هر کدام از این موارد هزینههای جدیدی میدهیم.
مثلاً هیچگاه در عرصه عمومی جامعه و در حضور اذهان عمومی بیان نشده که چرا دانشگاه «یوتیوب» فیلتر شده است؟! من به شخصه مشکلات مدل پایاننامه دکتریام را با فیلمی که در یوتیوب از کلاس درس استادی در دانشگاه MIT گذاشته بودند، بر طرف کردم. تا به حال از دانشگاه یوتیوب نرم افزارهای زیادی آموختهام، وبسایت طراحی کردم، گیتار نواختهام، ماشین خودم را تعمیر کردهام، غذا پختهام و هزاران فعالیت آموزشی دیگر که هیچ دانشگاهی توان آن را ندارد که رایگان و با چنین کیفیتی آن را در اختیار ما قرار دهد. از نظر من وقتی یوتیوب فیلتر میشود، یعنی عقلانیتی که منافع مردم را در نظر بگیرد، در نظام فیلترینگ و نظام وضع ممنوعیتهای توسعه ایران وجود ندارد. البته تابوها و سنگهای خودساخته دیگری هم هستند، که هنوز به قدری بزرگاند که امکان صحبت در مورد آنها میسر نشده است!
اگر شما هم مثل ما سالهاست از خودتان سوال میکنید که چرا مسیر توسعه ایران بسیار کند و البته نوسانی است؟ باید گفت به نظر میرسد جاده توسعه ایران سنگساز است و تابوهای خودساخته، مسیر توسعه ایران را منحرف میکند و هزینههایی بر توسعه ایران تحمیل میکند. باید در پاسخ گفت؛ چون نظام ممنوعیتساز و سنگساز در کشور ما عقلانیت کافی برای حداکثرسازی منافع مردم را ندارد و مثالهایی که در این نوشتار بیان شد، تنها نشانههای نمادینی از این عدم عقلانیت است. از نظر من فیلتر کردن یوتیوب، پنجره شکستهای است که نشان می دهد، «خانه عقلانیت توسعهساز ایران» خالی از سکنه است.
البته فارغ از هزینههای ذکر شده، باید توجه داشت که برخورد جریان رودخانه توسعه، با هر یک از سنگهای خود ساخته، باعث بیدار شدن بخشی از مردم ایران میشود و به نظر میرسد این فشارها باعث تولید گوهری ناب در بین مردم شده است، که قبلا بسیار کمتر دیده میشد و آن گوهر «توسعه خواهی» است. انگار ناخودی بودن به افراد کمک میکند تا «توسعهخواه» شوند. انگار ناخودی بودن به افراد کمک میکند تا صادقانه و بدون جهت «نقد» کنند. امروز میتوانیم به طور قاطع بگوییم که اکثریت مردم ایران توسعه خواه هستند. هرچند فرایند توسعه را متفاوت از هم تفسیر میکنند، اما در «توسعه خواهی» مشترکند. به نظر میرسد این توسعهخواهی دستاورد سنگهایی باشد که در مسیر تاریخی توسعه ایران قرار گرفت.
و اینک رقص …
در مطالعات انجام شده در حوزه کودکی، رقص یکی از اصلیترین ابزارها برای پرورش فیزیکی کودکان شناخته میشود، که تعادل، همکاری و قدرت ماهیچهای کودکان را تقویت کند. الگوها و حرکتهای تکراری رقص به کودکان کمک میکند تا کنترل آنها بر روی بدنشان بیشتر شود و آگاهی فضایی کودک نیز ارتقاء یابد. این فقط مربوط به توسعه فیزیکی کودکان بود.
اما رقص به توسعه اجتماعی و عاطفی کودکان نیز کمک میکند. به کودکان کمک میکند تا سادهتر با دیگران تعامل کنند و احساسات خود را ابراز کنند. به طور کلی فعالیتهای شاد به کودکان اعتماد به نفس میدهد تا بتوانند یک رابطه دوستانه را شکل بدهند و مهارتهای اجتماعی خود را تقویت کنند. حرکتهای جمعی در رقص به آنها حس تعلق به یک گروه را میدهد که برای تقویت مهارت اجتماعی آنها بسیار مفید است. همچنین مطالعات نشان میدهد که رقص به طور معناداری میتواند میزان مهارت شناختی و خلاقیت کودکان را افزایش دهد که از به خاطر داشتن الگوها، موسیقی و هماهنگ کردن بدن با این الگوها ناشی میشود.
نویسنده کتاب «چگونه کودکان شادتری داشته باشیم؟» رقص والدین با کودکان را به عنوان ابزاری برای ایجاد یک تجربه شاد و مشترک بین والد و کودک پیشنهاد میکند تا بتواند رابطه والدین و کودکان را عمیقتر نموده و کودکان حضور آنها را بیشتر احساس کنند.
به نظر میرسد رقص که هنوز در بین تابوهای بزرگ قرار دارد و کلمه آن نیز از کتابهای ما حذف میشود تابوی نمادین بعدی است، که میتواند عیار گوهر «توسعه خواهی» ایرانیان را بالاتر ببرد. میتواند ناخودیهای جدیدی برای توسعهخواهی ایران خلق کند. شاید لازم باشد درباره «رقص و توسعه» بیشتر بنویسیم. در هر حال امیدواریم روزی بیماری سنگسازی جاده توسعه ایران بر طرف شود و روند توسعه تسریع گردد.
برای دسترسی به پادکست کتاب «چگونه کودکان شادتری داشته باشیم؟» کلیک کنید.
دیدگاهتان را بنویسید