انتخابات چهاردهم و معمای چهل سالگی نظام سیاسی
دکتر عباس حاتمی
عضو هیئت موسس پویش فکری توسعه و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان
چرا در حالیکه از حیات سیاسی جمهوری اسلامی بیش از چهل سال می گذرد، مشارکت در انتخابات اخیر به زیر چهل درصد رسیده است؟ آیا ما از مرحله “افت مشارکت انتخاباتی“ به مرحله مقدماتی “سقوط مشارکت انتخاباتی“ رسیده ایم؟
تا آنجاکه به سوال دوم و انتخابات ریاست جمهوری مربوط می شود شوربختانه تا حدی اینگونه به نظر می رسد. اجازه دهید کمی دقیق تر صحبت کنیم. یک محاسبه ساده تا حدی این موضوع را نشان می دهد. برای نمونه در حالیکه میانگین مشارکت انتخاباتی در دوازده دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران حدود ۷۰ درصد بوده است، میزان مشارکت در سیزدهمین دوره این انتخابات در سال ۱۴۰۰ به حدود ۴۸ درصد و در انتخابات اخیر به کمی زیر ۴۰ درصد رسیده است. نتایج انتخابات اخیر نشان داد میزان مشارکت در این انتخابات نسبت به میانگین، به سمت نصف شدن اریب شده است.
اما این تنها مشکل مشارکت انتخاباتی در ایران نیست. مشکل بزرگ دیگری نیز وجود دارد. این مشکل، رشد قابل توجه آرای باطله در چند سال اخیر است. تا انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری، میانگین آرای باطله حدود ۲.۴ درصد بوده است. اما این میزان در انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری ناگهان به بیش از ۱۳ درصد و در انتخابات اخیر به کمی بیش از ۴ درصد رسیده است. این یعنی از یک سو نرخ مشارکت کاهش یافته است، اما از دیگر سو آرای باطله رشد نموده است.
مقایسه آرای باطله به درصد
میانگین دوازده دوره اول | انتخابات سیزدهم | انتخابات چهاردهم |
۲.۴ | ۱۳ | ۴ |
اگر رشد آرای باطله زیاد شود چنانکه در ایران روی داده است چه اتفاقی می افتد؟ ممکن است نرخ مشارکت را دارای تورش کند. برای جلوگیری از این کار، مفهوم جدیدی به نام نرخ “مشارکت موثر“ را پیشنهاد می دهیم که آرای باطله را از نرخ مشارکت یا همان کل آرای ماخوذه کسر می کند. اگر این کار را انجام دهیم، نرخ مشارکت موثر در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ حدود ۳۵ درصد (۴۸ درصد مشارکت منهای ۱۳ درصد آرای باطله) و نرخ مشارکت موثر در انتخابات ریاست جمهوری دوره چهاردهم ۳۶ درصد (۴۰ درصد مشارکت منهای ۴ درصد آرای باطله) خواهد بود. حالا اگر نرخ مشارکت موثر در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ که حدود ۸۴ درصد بوده است (۸۵ درصد مشارکت منهای یک درصد آرای باطله) را در نظر گیریم، آنگاه متوجه عمق بحران مشارکت انتخاباتی در ایران پس از چهل سالگی حیات سیاسی آن خواهیم شد. این یعنی نرخ مشارکت موثر از ۸۴ درصد در سال ۱۳۸۸ ، به ۳۵ درصد در سال ۱۴۰۰ و به 36 درصد در سال ۱۴۰۳ رسیده است. بر این اساس و به طور نسبی میزان مشارکت موثر بین انتخابات سال 1388 تا سال ۱۴۰۳ حدود ۵۷ درصد کاهش داشته است؛ این یعنی در فاصله ۱۵ سال، نرخ موثر مشارکت انتخاباتی در ایران سالیانه حدود ۴ درصد کاهش داشته است. این کاهش محسوس، قابل توجه و آنقدر گسترده است که نمی توان از کنار آن به سهولت عبور کرد. وجوه این موضوع تا آنجا است که به جای “افت مشارکت انتخاباتی“ باید به تدریج از “سقوط مشارکت انتخاباتی “ صحبت کرد.
مقایسه نرخ مشارکت موثر به درصد
میانگین نرخ مشارکت موثر در دوازده دوره اول | نرخ مشارکت موثر در دوره دهم | نرخ مشارکت موثر در دوره سیزدهم | نرخ مشارکت موثر در دوره چهاردهم |
۶۸ | ۸۴ | ۳۵ | ۳۶ |
حالا به سوال اول برگردیم. چرا میزان مشارکت در انتخابات اخیر تا این اندازه کاهش داشته است؟دلایل زیادی وجود دارند.۱ در این جا ما تنها به چند دلیل متاخر و کمتر بحث شده اشاره می کنیم؛ چراکه گفته اند اگر در خانه کس است، [حتی] یک حرف بس است.
دلیل اول کلی است و به بستر عمومی چند سال اخیر برمی گردد که در ایران انتخابات برگزار شده است. در این جا گفته می شود افت نرخ مشارکت در انتخابات سال ۱۴۰۳ را باید در بستر عمومی و کلی افت میزان مشارکت انتخاباتی چند سال اخیر ایران بررسی و تحلیل کرد. چنانکه در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی (۱۴۰۲) میزان مشارکت حدود ۴۰ درصد و پایین ترین میزان در نوع خود تا آن زمان بود. همین طور میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم (۱۴۰۰) نیز کم و پایین ترین میزان تا آن زمان بوده است. این رقم در انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری (۱۴۰۳) نیز کم و پایین ترین میزان تا آن سال بود. تمامی این موارد به ما می گویند دورههای “کمترین میزان مشارکت انتخاباتی” در ایران آغاز شده و رکوردهای جدید کاهش مشارکت یکی پس از دیگری دومینو وار پدیدار می شوند. به نظر می رسد ما در “سراشیبی تند افت مشارکت انتخاباتی” افتاده ایم که به تدریج ما را به سمت تعمیق “سقوط مشارکت انتخاباتی“ میکشاند. با درنظرگرفتن میزان مشارکت موثر در دورههای سیزدهم و چهاردهم انتخابات ریاست جمهوری و همینطور انتخابات دوازدهمین دوره مجلس، متوجه می شویم میزان مشارکت موثر در هر سه انتخابات چیزی بین ۲۴ تا ۲۵ میلیون یا بین ۳۵ تا ۴۰ درصد بوده است. به همین دلیل بخشی از نبود مشارکت گسترده در دوره اخیر انتخابات ریاست جمهوری را باید در همین بستر عمومی درک کرد. به عبارتی دیگر انرژی و انگیزه های انتخاباتی بدنه اجتماعی در چند سال اخیر برای رای دادن بنا به انواع دلایل تا حد زیادی تخلیه شده است.
دلیل دوم: دلیل دوم که تا حدی تازگی دارد رشد انفعال سیاسی در بدنه اجتماعی اصول گرایان است. عموماً رشد انفعال سیاسی به بدنه اجتماعی اصلاح طلبی نسبت داده میشود. اما نتایج انتخابات اخیر نشان داد اکنون این انفعال سیاسی به بدنه اجتماعی اصولگرایی نیز رسیده است. چنانکه بر اساس یک برآورد کل میزان آرای اصول گرایان در انتخابات سیزدهمین دروه ریاست جمهوری یعنی ترکیب رای رئیسی، رضایی و قاضی زاده هاشمی حدود ۲۲.۵ میلیون بوده است. این میزان در انتخابات اخیر یعنی ترکیب رای جلیلی و قالیباف به کمتر از ۱۳ میلیون رسیده و حدود ۹.۵ میلیون کاهش داشته است. به این معنا و به طور نسبی مشارکت انتخاباتی بدنه اجتماعی اصول گرایی به احتمال زیاد بیش از ۴۰ درصد کاهش داشته است. هر چند در مورد این درصد کمی باید تامل بیشتری داشت، اما به طور کلی انفعال یا عدم مشارکت انتخاباتی پس از چهل سالگی جمهوری اسلامی در حال فراگیری است و با تداوم وضع فعلی فارغ از نوع جناح سیاسی، احتمالا به خصلت عمومی نظام اجتماعی ایران تبدیل خواهد شد. انفعال سیاسی در این وضعیت ممکن است دیگر اصلاح طلب و اصول گرا نشناسد و در قالب یک کل ظاهر شود. بالطبع در صورت تداوم این وضعیت، انتخابات در ایران دچار نوعی “پیری زود رس“ شده و مشارکت موثر بالای ۵۰ درصد ممکن است در این وضعیت به سختی محقق شود.
دلیل سوم :گسترش سیاست خیابانی از نیمه دوم سال ۱۳۹۶ به این سو بوده است. حوادث دی ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و مهمتر شهریوماه ۱۴۰۱ نشان می دهد که بخشی از بدنه اجتماعی که قبلا راه انتخابات را در پیش گرفته بود، اکنون مسیر خیابان را انتخاب کرده است. در این میان تاثیر اتفاقاتی که پس از مرگ مهسا امینی در ایران روی داد، برمشارکت انتخاباتی این دوره بسیار مشهود به نظر می رسد. این حادثه نشان داد چگونه گسترش سیاست خیابانی، تحدید کننده کنش انتخاباتی است. وضعیت مشارکت انتخاباتی در دو استان کردستان و سیستان و بلوچستان که در حوادث سال ۱۴۰۱ بیشترین میزان درگیری را داشتند، تا حد زیادی بخشی از این وضعیت را نشان می دهد. چنانکه بر اساس آمارهای غیر رسمی، استان کردستان با مشارکت ۲۳ درصدی کمترین میزان مشارکت در کشور را در این دوره ثبت کرد . سیستان و بلوچستان نیز کمابیش همین وضعیت را داشت. میزان مشارکت این استان که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ حدود ۶۳ درصد بود، در انتخابات سال ۱۴۰۳ به حدود ۳۰ درصد رسید و بدین سان 33 درصد کاهش مشارکت یعنی بیشترین میزان کاهش را در میان تمامی استانهای کشور تجربه کرد. این موضوعات نشان می دهد اولاً انفعال سیاسی روی نمی دهد، ایجاد می شود و اینکه خشونت و انتخابات، خیابانهایی با مسیر معکوس هستند.حرکت در مسیر یکی دور شدن از دیگری است.
نکته آخر: شاید انتخابات دوره چهاردهم یکی از معدود انتخاباتی در ایران باشد که میزان مشارکت در آن حتی مهمتر از نتیجه آن باشد. چراکه افول مشارکت انتخاباتی در ایران را دیگر نمی توان نشانه ای از انفعال سیاسی دید. در ایران کاهش قابل توجه مشارکت سیاسی، انفعال سیاسی را صدا نمی زند، اعتراض سیاسی را فریاد زند. چراکه افول کنش انتخاباتی در ایران، دیگرکنار کشیدن از سیاست نیست، شوربختانه سیاسی کردن خیابان و تقویت رفتار خیابانی است. اینکه دوره افت مشارکت انتخاباتی در ایران با دوره فشردگی و اوج سیاست خیابانی همزمان شده است را نباید موضوعی اتفاقی دید. اما ما همگی باید به یاد داشته باشیم که سیاست انتخاباتی حرکت در مسیر اصلاحات ولی سیاست خیابانی حرکت در مسیر انقلاب است. یک حکمرانی خوب خود را در مسیر اصلاحات و یک حکمرانی بد خود را در مسیر انقلاب قرار می دهد. نه مردمی که مسیر خیابان را انتخاب کرده اند در مسیر کاملاً درستی حرکت می کنند و نه نظامی که مردم را در آن مسیر قرار می دهد. هر دو نیازمند اصلاح جهت هستیم؛ هرچند در این جا وظیفه کسی که مسیر انتخابات و لاجرم اصلاحات را سنگلاخی می کند به مراتب بیشتر است.
دیدگاهتان را بنویسید