آخرین مطالب

بازگشت به آخرین مطالب
نقل قول دکتر عباس حاتمی

استثناگرایی در توسعه، عامل خروج ایران از مدار توسعه 

گفتگوی توسعه با دکتر عباس حاتمی

عباس حاتمی، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان و عضو هیئت موسس پویش فکری توسعه است.

این مصاحبه در تابستان ۱۴۰۰ انجام شده است.  

توسعه فرایندی چندوجهی، شامل وجوه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است که گرچه ممکن است نامتوازن روی دهد، ولی نهایتاً باید به حدی از توازن برسد .توسعه یک معنای عام است. ولی اگر توسعه از وجه اقتصادی آغاز شود و سپس به وجه اجتماعی برود، نهایتاً باید به وجه سیاسی منتهی بشود. بنابراین اگر توسعه بخواهد پایدار باقی بماند، باید همه وجوه در کنار همدیگر قرار بگیرند. من اسم این را توسعه متوازن می‌گذارم؛ که یکی از اصلی‌ترین و کانونی‌ترین مفاهیم در این حوزه، به‌شمار می‌رود.  

به شکل جزئی‌تر، توسعه را فرایندی می‌بینیم که بر اساس رشد اقتصادی، به حدی از عدالت اجتماعی رسیده و این دو نهایتاً به احساس رضایت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی منتهی می‌شوند. توسعه نیازمند ایجاد ثروت، توزیع ثروت و توزیع شادی است. که این شادی و رضایت باید وجه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داشته و این احساس نیز یک احساس واقعی باشد. به همین دلیل است که می‌گویم توسعه باید به حدی از توازن اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برسد. 

ما اصولا کشوری را توسعه‌یافته در نظر می‌گیریم که هم بر اساس آمارها و هم بر اساس آنچه که مردم آن کشور می‌گویند، توسعه‌یافته است. یعنی علاوه بر بالا بودن سرانه تولید ناخالص داخلی یا درآمد سرانه، احساس رفاه آن کشور نیز یالا باشد. اگر مردم آن کشور احساس رفاه داشتند، مشخص است که به‌درستی، رفاه واقعی به حوزه رفاه ذهنی تسرّی پیدا کرده است؛ ضمن آن که در این راستا به توسعه پایدار نیز توجه لازم را داشته باشیم.  

به گمان من تبلور توسعه در حوزه اقتصادی، رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و احساس رضایت است. توسعه سیاسی، دو بال رقابت سیاسی و مشارکت سیاسی را به همراه داشته و در خصوص توسعه اجتماعی نیز می‌توان شاخص رفاه، ضریب جینی، تفاوت دهک‌ها و تعداد تخت‌های بیمارستان، نرخ سوادآموزی، نرخ مرگ‌ومیر، امید به زندگی و متغیرهایی ازاین‌دست را در نظر گرفت. به عنوان مثال اگر شما رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی ایجاد کنید، اما آن احساس رضایت حادث نشود، مشخص است که مسیر توسعه به درستی پیموده نشده است و شما در یک جایی، مسیر را اشتباه رفته‌اید. همچنین اگر شما رشد و رفاه اقتصادی را نیزحداقل به شکل عینی فراهم کردید، اما به توسعه پایدار پایبند نبودید (محیط‌زیست را تخریب کردید، جنگل‌ها را از بین بردید، آلودگی هوا ایجاد کردید، خاک دچار فرسایش شد و خیلی از موضوعات دیگر)، این احتمالاً در بخش رضایت تأثیر خودش راخواهد گذاشت. بنابراین اگر بخواهیم که یک برنامه‌ریزی در حوزه توسعه داشته باشیم که به احساس رضایت منتهی شود، این توسعه باید مبتنی بر یک توسعه پایدار باشد 

اگر بخواهیم بگوییم که در شکل‌گیری این رضایت بین جامعه‌محوری و دولت‌محوری کدام اهمیت دارد، نگاه من اساساً در ایران دولت‌محور است البته نه به معنای اینکه به جامعه نقش ندهم. ضمن توجه به مفهوم «توازن توسعه‌خواهی پایدار» به معنای آن‌که جامعه اصل است و نباید آن را رها کرد، به‌خاطر نقش گسترده‌ای که دولت در حوزه اقتصاد، فرهنگ و اجتماع ایران بازی می‌کند، تا سازوکارها تغییر پیدا نکند، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. بنابراین دولت باید نهایتاً کارگزار اصلی باشد و من نقش بیشتری را برای آن قائلم. اقتصاد ایران، تابعی از سیاست ایران است و شما در بسیاری از جاها می‌توانید تفوق امر سیاست بر امر اقتصادی را ببینید. وقتی که در همه‌جا امر سیاسی غالب است، شما باید اصلاح را از امر سیاسی شروع کنید؛ چراکه نهایتاً انسان خوب و بد همه‌جا است، ولی این انسان خوب و بد را دولت باید کنترل کند.  

مسئله بعدی نیز این است که نگاهی که می‌گوید قدرت یک جامعه به قدرت نظامی‌اش وابسته است، در حقیقت دو فاز اصلی توسعه که رشد اقتصادی و رفاه اقتصادی و احساس رضایت که در قدرت نرم خلاصه می‌شود را نادیده گرفته و اصلاً باور به این‌ها ندارد. همچنین عده‌ای معتقدند که توسعه‌یافتگی به معنای این است که شما از شرق و غرب مستقل باشید که این نگرش بسیار سنتی بوده و اصلاً این طرز نگاه به توسعه، در مفهوم استقلال، اساساً یک اشتباه بسیار واضح می‌باشد. نهایتاً نگاه ما در حوزه توسعه، نگاه به شرق است و این اصلاً چیزی نیست که کسی پنهان کند. بحث ما بر سر این است که اگر شما در توسعه نگاه به شرق داشته باشید، اتفاقاً استقلال نخواهید داشت؛ چون به شرق وابسته می‌شوید. ولی اگر شما با صد کشور مختلف واردات و صادرات داشته باشید، دیگر به آن کشورها وابسته نخواهید شد. بنابراین اتفاقاً استقلال در گرو تعامل است 

مورد سوم نیز مفهومی به نام «استثناگرایی ما در توسعه» است. ما همیشه خواسته‌ایم که استثناگرا باشیم و بگوییم که توسعه‌ و نظام سیاسی‌مان با کشورهای دیگر متفاوت است. درحالی‌که اگر شما بخواهید در جهانی استثنا باشید، دفع شده و به تدریج از مدار توسعه خارج می‌شوید. مگر می‌شود که در جهان درهم‌تنیده امروزی، شما راهتان را از کشورهای دیگر جدا کنید؟ بنابراین، من یکی از مواردی که باعث می‌شود ایران از مدار توسعه خارج شود را همین استثناگرایی در نظر می‌گیرم. به گمان من تا اراده سیاسی برای توسعه در این کشور پدید نیاید، توسعه اقتصادی حادث نمی‌شود. ما چگونه می‌خواهیم توسعه در ایران ایجاد کنیم، درحالی‌که ممکن است برای حکمرانان سیاسی، توسعه اقتصادی اولویت نباشد. پس باید کل پارادایم توسعه در ایران را تغییر داده  و به سمت حکمرانی برویم. البته که در این مسیر به جامعه و دولتی هم نیاز داریم که هر دو توسعه‌خواه باشند. بنابراین ما باید از یک توازن نسبی پایدار در حوزه توسعه‌خواهی بین دولت و جامعه حمایت کنیم. برای مثال، اکنون در خصوص ادراک در رابطه با توسعه در نظام سیاسی ایران، چیزی به نام رشد اقتصادی مسئله‌مان نیست؛ ما از تولید سخن می‌گوییم، ولی وقتی به سراغ الزامات تولید می‌رویم، اساساً خیلی برایمان اهمیت پیدا نمی‌کند و تنها شعار می‌دهیم. در حوزه رفاه اقتصادی نیز فقط پول نفت را توزیع می‌کنیم و کار خاص دیگری انجام نمی‌دهیم. به همین دلیل، اعتقاد من بر این است که در ایران بعد از انقلاب، ما با یک دولت توسعه‌خواه روبرو نبوده، اما با یک جامعه توسعه‌خواه روبرو هستیم؛ جامعه‌ای که هم توسعه اقتصادی، هم توسعه اجتماعی و هم توسعه سیاسی می‌خواهد. 

همچنین راهکارها نیز در واقع برآمده از مسائلی هستند که وجود دارند. وقتی می‌گوییم که نگرش سنتی بر مسئله توسعه حاکم است، طبعاً این نگاه باید تغییرکند. شما که نمی‌توانید از تجارب دنیا استفاده نکنید.آیا می‌توانید کشوری را پیدا کنید که مرزها را بسته باشد و به کنوانسیون‌ها نپیوسته و با اقتصاد دنیا پیوند نداشته باشد و رشد کرده باشد؟ به گمان من اصلاح شاخص‌های حکمرانی، ضروری‌ترین کار در جمهوری اسلامی در حوزه توسعه است. اینکه شما بخواهید بروید جامعه را اصلاح کنید، گویی ریشه را رها کرده‌اید و به سراغ برگ رفته‌اید. از شش شاخص حکمرانی نیز، مهم‌ترین شاخصی که باید در آن تغییر صورت بگیرد و امکان تغییر نیز در آن وجود دارد، امکان پاسخگویی است. این که ما چگونه می‌توانیم مقامات سیاسی را پاسخگو کنیم؟ در هرجایی که حداقلی از پاسخگویی وجود داشته باشد، حکمرانی بهتر نیز صورت می‌گیرد. وقتی شما پاسخگویی را در داخل یک نظام سیاسی بیاورید، ماهیت آن نظام سیاسی، دموکراتیک‌تر خواهد شد. پاسخگویی یعنی اینکه شما دارید از فضای باز سیاسی فاصله می‌گیرید و مجبور هستید که پاسخ دهید. بالطبع برای اینکه این کار را انجام دهیم، باید جامعه مدنی را تقویت کنیم؛ اگر امکان آن نیست، می‌توانیم از فضای مجازی، گفتگوها، چاپ کتاب، چاپ مقالات و مناظره‌هایی که برگزار می‌شود استفاده کنیم. بنابراین اولین گامی که ما باید در حوزه روشنفکری حوزه نظری گفتگو برداریم این است که نشان دهیم خیرخواه سیستم هستیم و نمی‌خواهیم که نظام سیاسی تغییر پیدا کند، چراکه همه ما در داخل یک کشتی نشسته‌ایم و باید به فرجام برسیم. این‌ها شعار نیست، بلکه مسیری است که باید طی کنیم. یعنی اگر ما بخواهیم توصیه‌ای به نظام سیاسی کنیم، باید از منظر خودش به آن توصیه کنیم، باید ابتدا ببینیم که اولویت‌ها و اهدافش چیست و در همان راستا به شکل نیم‌بند و ابتدایی کار خودمان را آغاز کنیم. 

آیا مایلید از پویش برای ادامه مصاحبه‌های توسعه با صاحب‌نظران حمایت کنید؟

اشتراک گذاری پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازگشت به آخرین مطالب