از خدا جوییم توفیق ادب، بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد، بلکه آتش بر همه آفاق زد
چرا ما اینجاییم؟ زیرا باید اینجا باشیم و چون پنجاه سال دیر به اینجا آمده ایم.
۱۶۷ سال پیش روح توسعه در این باغ به بند کشیده شد و ما در این سال ها همه کار کردیم جز اینکه روح توسعه را آزاد کنیم. جشنواره فیلم برگزار کردهایم، صنعت و پتروشیمی افتتاح کرده ایم، جشن کتاب برگزار کرده ایم اما هیچ گاه جشن توسعه نگرفته ایم.
و گویی توسعه امری بوده که دولت ها متولی آن هستند و همه چیز را به طور کامل به دولت ها واگذار کردیم. اگر در این ۱۶۷ سال تلاشی کرده ایم از جنس همکاری نبود و از جنس تعارض بوده است. نقد کرده ایم و دائما حکومت ها را مقصر دانسته ایم، بارها انقلاب و شورش کرده ایم و همیشه متوقع بودیم که اگر دولت ها توسعه را به بند کشیده اند، خود هم توسعه را از بند آزاد کنند.
آمدیم و آمدیم تا اینجایی که دیگر حکومت باید به عنوان نظام سیاسی از مسئولیت توسعه استعفا بدهد، به جایی رسیده ایم که جامعه مدنی مسیر دستیابی به قدرت را می پیماید و می تواند با مرور زمان متولی امر توسعه در ایران باشد.
ما در نقطه لولایی تاریخ، یعنی جایی که تاریخ می چرخد قرار داریم. و جهان در جایی قرار دارد که تاریخ میچرخد و ما هنوز در بند آن هستیم که انرژی اتمی مقدم است یا صنعت خودرو؟ در بند آن هستیم که توسعه فرهنگی مقدم است یا توسعه اقتصادی؟ در بند آن هستیم که آزادی سیاسی مقدم است یا آزادی اقتصادی؟
یعنی گفت و گوهایی که در این سالها باید به پایان رسانده باشیم و به یک گفتمان ملی توسعه رسیده باشیم و از دههها پیش دست در دست هم و دست در دست حکومت به راه توسعه برویم حکومت همچنان خودش را درگیر مناقشات بی حاصل سیاسی کرده است و جامعه نخبگان کشور هم خود را درگیر نقد حکومت و سیاستها حکومت کردهاند.
و نتیجه آن، مرخص کردن علم اقتصاد از جانب ریاست جمهوری می شود. سخنرانی اخیر رئیس جمهور در ترخیص علم اقتصاد می تواند نقطه پایانی نمادینی بر نقش حکومت در امر توسعه باشد. زمانی که دولتی به صراحت با علم خداحافظی میکند و ناتوانیهای سیاستگذاریها را به گردن علم میگذارد به این معنی است که به نقطه پایان تدبیر رسیده است.
پس از این جهت که ما در نقطه لولایی جهان هستیم و هم از این جهت که دولت پس از هفتاد سال سیاستگذاری مستقیم در امر توسعه که در پایان دوره آقای احمدی نژاد که عملا پایان برنامههای توسعه اعلام شد و دقت بر این موضوع که برای برنامهریزیهای توسعه منابع مالی احتیاج است و از امروز و احتمالا ده سال دیگر حکومتی پولی برای سرمایهگذاری در امر توسعه را ندارد و این همه برای ما دارای این پیام است که درست آمدهایم و زمان درستی را انتخاب کرده ایم.
اما نقطه آغاز چه باید باشد؟
نقطه آغاز باید به وجود آمدن اجماع میان نخبگان، پژوهشگران و کنشگران توسعه و در نهایت دستیابی به یک گفتمان ملی توسعه باشد. هفتاد سال از برنامه ریزی توسعه می گذرد اما ما هنوز به تئوری توسعه نرسیدهایم. برنامه های توسعه آرزوی سیاست مداران ما بوده است و برنامه ای به عنوان سیاست برآمده از نظریه توسعه نبوده است. بنابراین هر دولتی آمده است برنامه توسعه خاص خودش را که حاوی آرزوی مقامات بوده را تصویت کرده و منابع و ما را صرف این آمال کرده است.
امروز ما نیازمند یک پارادایم شیفت در حوزه سیاستگذاری توسعه هستیم و این پارادایم شیفت رخ نخواهد داد مگر جامعه نخبگان کشور به یک گفتمان ملی توسعه دست پیدا کنند و ضرورت حضور ما در اینجا همین است. و ما امیدواریم که امروز و این مکان نقطه آغازین نمادینی برای حرکت در مسیر گفت و گوهای توسعه بین نخبگان کشور در حوزههای مختلف باشد.
دیر یا زود دولت به نخبگان ما دست نیاز دراز خواهند کرد که شما چه دارید؟ و حقیقت این است که دست ما خالی است و چیزی نداریم و حقیقت این است که دستهای ما پر است از اختلاف و ادعا و الگوهای متعارض.
پس پیش از آن که صدایمان زنند باید دعا کنیم که نخبگان را به زودی برای مشورت و سیاست گذاری نخوانند، بلکه فرصتی داشته باشیم تا گفت و گو کنیم و به یک الگوی برآمده از یک گفتمان ملی نخبگانی در حوزه توسعه دست پیدا کنیم. و این ضرورت وجود داشت که ما از یک سال پیش در دانشگاه تربیت مدرس گفت و گوهای توسعه را آغاز کردیم و چهل اندیشمند ملی توسعه را در حوزه های اقتصاد، علوم سیاسی، علوم اجتماعی، انسان شناسی و فلسفه فهرست کردهایم تا به تدریج با آنان گفت و گوهای توسعه را به انجام رسانیم.
و ما کلیه آثار یک اندیشمند را مطالعه می کنیم و در قالب گزارش روایت ایشان چکیده می کنیم و ضمن ارائه حاصل عمر آن اندیشمند از ایشان راهی را برای توسعه کشور بر مبنای چکیده آثار خودش پرسش می کنیم.
ما تئوری پرداز توسعه نداریم و بیشتر تئوری پردازان ما تئوری پردازان توسعه نیافتگی ما هستند. که در این سال ها دلایل توسعه نیافتگی ما را بررسی کرداند و به پردازش تئوری برای چگونگی توسعه ایران نپرداختهاند.
اگر از ما بپرسند رکود امروز را چگونه حل کنیم؟ من نسخه خودم را دارم و خواهم گفت تا آشتی ملی صورت نگیرد، خروج از این رکود ممکن نیست. اما در همین زمان اندیشمند اقتصاد دیگری سخن راهکار مرا سیاسی قلمداد خواهد کرد و شاید نسخه ای در زمینه بورس و بانک مرکزی ارائه دهد. گاهی اختلاف میان این اندیشمندان یک حوزه اختلافاتی کهکشانی است که باید در ذیل گفت و گوها به اجماع برسد. و نخبگان باید در ارائه راهکار به اجماعی همگانی برسند.
گفت و گوهای توسعه این هدف را دارد که معلومات اندیشمندان را در زمینه توسعه بررسی کند و در نهایت مجموعه این گفت و گوها را در قالب گفتارها جمع بندی و منتشر کند تا این گفتارها آغازی باشد برای شکل گیری گفتمانی ملی در امر توسعه. امروزه حتی برداشت اندیشمندان از واژه توسعه هم اختلافات زیادی دارد و این اختلافات نیاز به بررسی دارد.
هدف پویش فکری توسعه به طور کلی در سه بخش خلاصه میشود. بخش اول آگاهی بخشی عمومی در زمینه توسعه است. زیرا متوجه شدیم که عامه مردم آگاهی لازم را ندارند و هنوز دغدغهمند نیستند. بخش دوم ایجاد گفت و گوهای نخبگانی به امید حرکت به سمت گفتمانی نخبگانی در زمینه توسعه است و بخش سوم اندیشه نگاری توسعه است که در این بخش تمامی اندیشههای توسعه چه در خارج و چه داخل بازخوانی خواهند شد و در نهایت دستگاه تحلیلی از آنها برای تعیین مسیر توسعه ایران استخراج خواهد شد.
روز ملی توسعه را در راستای هدف اول یعنی آگاهی بخشی عمومی طراحی کرده ایم و دلیل انتخاب ۲۰ دی برای چنین روزی این است که امیر کبیر بنیان گذار تفکر و سیاست توسعه در این دیار بوده است به این امید که روز ملی توسعه آرام آرام به عنوان یک روز ملی مطرح شود و در این روز همایش ها و جشنهای نمادینی برای یادآوری این مسئله برگزار شود و امید که چنین روزی آغازی باشد برای همگرایی نخبگان در زمینه توسعه.