آخرین مطالب

بازگشت به آخرین مطالب
جنبش قیطریه؛ اصلاح یا انقلاب

جنبش قیطریه؛ اصلاح یا انقلاب 

دکتر فرزاد کلاته (پژوهشگر پویش فکری توسعه)

اخیرا محسن رنانی در یادداشتی تحت عنوان «جنبش قیطریه»، مردم را دعوت به امضای کارزار لغو ساخت مسجد در پارک قیطریه تهران کرده‌اند تا بلکه دولت تحت تاثیر قرار گرفته و از تصمیم خود منصرف گردد. ولی همزمان با طرح کارزار، واکنش‌ها و مخالفت‌هایی نیز نسبت به این نوع کنشگری شکل گرفته است. به باور برخی از منتقدین این مدل از کنشگری تاثیری ندارد و صرفا در حکم سوپاپ اطمینان است که هیجانات مردم را کنترل می‌کند تا مبادا منجر به کنشگری درکف خیابان شود. البته برخی از افراد نیز موافق بوده و در تایید ادعای خود دلایلی مطرح کرده‌اند. علاوه بر این، مساله دیگری نیز حول اصلاح پذیری یا اصلاح ناپذیری نظام سیاسی حاکم، برجسته شده است که البته در طول چهل سال گذشته بخصوص در زمان انتخابات، مدام مطرح شده و موافقان و مخالفان از زوایای مختلف بدان پرداخته‌اند. برخی از منتقدان یادداشت موردنظر، با اشاره به اصلاح ناپذیری نظام سیاسی، هرگونه کنشگری اصلاح طلبانه را منتفی دانسته و آن را اتلاف زمان و همراهی با دولت قلمداد می‌کنند. با توجه به دیدگاه موافقان و مخالفان، به نظر می‌رسد نقد و ارزیابی کنشگری در قالب کارزار و مساله اصلاح پذیری یا ناپذیری نظام سیاسی، بسیار مهم و لازم و ضروری ست. در همین راستا، یادداشت پیش رو سعی دارد به برخی از جوانب موضوع موردنظر بپردازد. یادداشت را با طرح سوالاتی آغاز می‌کنیم 

_ اصلاح، به چه معناست و به چه تغییراتی میتوان گفت اصلاح؟  

_ به چه نظامهایی، می‌توان گفت نظام سیاسی اصلاحپذیر و اصلاحناپذیر؟ نظامهای سیاسی اصلاحناپذیر، چه ویژگیهایی دارند؟  

_ دولت ایران در طول چهل سال گذشته، عاری از هرگونه اصلاحی بوده است؟  

_ دولتهای خاورمیانه (عربستان، کویت، قطر و… )، چین، کره شمالی، پهلوی اول و دوم، اصلاحپذیر محسوب میشوند؟ چرا؟  

_ با توجه به ضرورت وجود قدرت برای انقلاب، آیا نمیتوان از همان قدرت انقلابی، برای اصلاح، استفاده کرد؟  

از منظر هدف، اصلاح، به معنای اقداماتی ست که به منظور رفع مشکل/دردسر/رنج و بهزیستن اتخاذ می‌شود. یا به عبارت دیگر، اتخاد اقداماتی در راستای گذار از وضع نامطلوب موجود به وضع مطلوب ناموجود. به عنوان مثال، احداث جاده یا ترمیم جاده با هدف کاهش تصادفات رانندگی، نوعی اقدام اصلاحی محسوب می‌شود. بنابراین از این منظر، هرگونه اقدامی در هر حوزه‌ای که با هدف بهزیستن اتخاذ شود، اقدامی اصلاحی محسوب می‌شود. ولی از منظر روش، اصلاح و اصلاح طلبی، فقط محدود به اقداماتی ست که با روش تدریجی (گام به گام) و مسالمت آمیز رخ می‌دهد. بنابراین بر اساس معیار روش، انقلاب، جنگ، مبارزه مسلحانه، کودتا، اعتراضات خیابانی خشونت آمیز، ترور مقامات دولتی، ذیل اصلاح طلبی قرار نمی‌گیرد ولو اینکه منجر به بهبود شرایط زیست گردد. از منظر حوزه نیز اصلاحات را می‌توان به اشکال مختلف: سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی تقسیمبندی کرد. به عنوان مثال، کنشگرانی که خواهان حفظ جنگل‌ها هستند و از تخریب آن توسط دولت یا بخش خصوصی، و با روش‌های مسالمت آمیز، مانند امضای کارزار یا برگزاری تجمع، جلوگیری می‌کنند، اقدامی اصلاح طلبانه در  حوزه محیط زیست محسوب می‌گردد. در حوزه سیاست نیز می‌توان به اقدامات مسالمت آمیز، مانند تحریم انتخابات، به منظور بهبود کیفیت انتخابات، در حوزه اقتصاد، تجمع یا اعتصاب کارگران به منظور بهبود شرایط کار، اشاره کرد. با توجه به معیارهای نامبرده، بسیاری از معترضان و کنشگران، اصلاح طلب‌اند (نه انقلابی) ولو اینکه با اصلاح طلبان مخالف باشند 

بنابراین و با توجه به تعریف اصلاح در قسمت پیشین، می‌توان گفت نظامی که هیچگونه اقدامی در راستای بهبود شرایط انجام نمی‌دهد و با هرگونه کنشگری جامعه برای بهبود شرایط زیست، مخالفت و مقاومت می‌کند، نظامی اصلاح ناپذیر یا ضد اصلاح است. بر اساس تعریف نامبرده، دولت جمهوری اسلامی یا دولت‌های پیش از آن، اقدامات بسیاری در حوزه‌های مختلف به منظور بهبود شرایط زیست، انجام داده‌اند. از جمله آن‌ها، می‌توان به گسترش کمی و کیفی خدمات بهداشتی، آموزشی، حمل و نقل عمومی واشاره کرد. ولی اگر معیار، صرفا اصلاحات سیاسی باشد و مراد از اصلاحات سیاسی، استقرار و تثبیت دموکراسی باشد، می‌توان گفت نظام‌هایی که با دموکراسی و هرگونه اقدامی که منجر به تقویت آن گردد، مخالفت و مقاومت می‌ورزند، اصلاح ناپذیراند. بر اساس این معیار نیز، در دولت حاکم یا دولت‌های پیش از انقلاب، شاهد اقداماتی هستیم که تسهیل کننده دموکراسی بوده است. مانند اعطای حق رای به زنان، برگزاری انتخابات شورای شهر در دهه هفتاد، پذیرش (نسبی) احزاب و تشکل‌های مدنی. از زاویه اختیار و اجبار نیز می‌توان گفت نظام سیاسی اصلاح پذیر، نظامی ست که برخلاف میل و تحت اجبار (داخلی یا خارجی)، تن به پذیرش اصلاح در سیاست‌های خود می‌دهد. از این منظر، اصلاحاتی که دولت‌ها از روی اختیار و بدون اجبار، اعمال می‌کنند، مانند اقدامات دولت عربستان، موید اصلاح پذیری نظام سیاسی نیست. ولی با معیار اجبار نیز، می‌توان به موارد زیادی از جمله پذیرش برجام، ورود زنان به ورزشگاه، برداشتن تندیس از ورزشگاه، تعطیلی گشت ارشاد، و…. اشاره کرد. در مجموع، به نظر می‌رسد که نظام سیاسی حاکم (یا سابق) را نمی‌توان اصلاح ناپذیر دانست چرا که نمونه‌های بیشماری که موید اقدامات اصلاح طلبانه ست، وجود دارد 

اما، همان طور که دمکراتیک بودن نظام‌های سیاسی، صفر و صد نیست و در قالب یک پیوستار قابل تعریف است، میزان اصلاح پذیری نظام‌های سیاسی نیز متفاوت و متغیر است. میزان اصلاح پذیری نظام‌های سیاسی، از حیث زمان، شدت و هزینه، یکسان نیست چرا که عوامل مختلفی در اصلاح پذیری دولت‌ها موثر است و عوامل نامبرده در جوامع مختلف، متفاوت بوده است. از جمله عوامل موردنظر، می‌توان به میزان قدرت (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی) جامعه و دولت، ماهیت سیاسی دولت، شدت اصلاح، نوع و وضعیت مشروعیت سیاسی (سنتی، کاریزما، قانونی) دولت، نوع مطالبه و کنشگری، واشاره کرد. در میان عوامل نامبرده، عامل قدرت، بسیار مهم تر و موثرتر است چرا که نقش تعیین کننده‌ای در روابط فی مابین دولت با جامعه یا دولتها با یکدیگر دارد و از آنجایی که گفتگوی میان آن‌ها بر اساس زبان قدرت است، درنتیجه، جوامع قدرتمند، با سرعت بیشتر و هزینه کمتری قادر به اصلاح دولت‌اند. به همین دلیل، دولت‌ها، سعی می‌کنند تمامی منابع قدرت سیاسی (نیروی نظامی_امنیتی، دادگاه، انتخابات، نهاد مدنی)، قدرت اقتصادی (زمین، منابع زیرزمینی، معادن، واردات، صادرات، صنایع تولیدی، خدمات، بازار پول، بازار سرمایه)، قدرت فرهنگی (دانشگاه، مدرسه، دین، هنر، ورزش، رسانه) را در اختیار گیرند که تحت اجبار جامعه قرار نگیرند؛ ولی از آنجایی که تصرف مطلق قدرت غیرممکن است بنابراین تمامی جوامع، حتی جامعه کره شمالی، تا حدودی واجد قدرت‌اند ولی هرچقدر جوامع ضعیف تر و رابطه دولت و جامعه، عمودی تر باشد به همان نسبت زمان و هزینه اصلاحات، افزایش خواهد یافت و بالعکس 

در خصوص رابطه قدرت با انقلاب و اصلاح می‌توان گفت اولا، هر دو نیازمند قدرت است و جامعه‌ای که فاقد قدرت باشد قادر به هیچ کدام نخواهد بود ولی ماهیت قدرت انقلابی و قدرت اصلاح گری، تا حدودی متفاوت است و به همین دلیل، تبعات آن نیز متفاوت است. قدرت انقلابی می‌تواند ناشی از خشم یا شورش باشد ولی اصلاح، نیازمند قدرت مدنی ست که بتواند در عین حفظ نظم، ایرادات آن را برطرف نماید. چنین قدرتی، عمدتا مختص طبقه متوسط مدرن و ناشی از نهادهای مدنی ست که زور اجتماعی را تجمیع و مطالبات اجتماعی را ساماندهی می‌نماید. کارزار، از جمله کنش‌های مدنی ست که واجد هر دو ویژگی (تجمیع و ساماندهی) نهادهای مدنی ست و تاثیرگذاری آن، تا حدود زیادی به میزان حمایت و پشتیبانی جامعه از آن بستگی دارد. ثانیا، نه انقلاب و نه اصلاح، بدون هزینه نیست ولی برحسب تجربه جهانی، هزینه اصلاح، و تبعات مخرب آن به مراتب کمتر و از ماندگاری برخوردار بوده است و البته مدت زمان آن، طولانی تر است؛ چرا که اصلاح گری، برخلاف ظاهرش، بسیار تخصصی و پیچیده تر است و تامین قدرت موردنیاز آن، بسیار زمان بر است 

و در آخر، انتخاب جوامع از بین دو گزینه اصلاح و انقلاب، تا حدود زیادی وابسته به دیدگاه خواص جامعه (روشنفکران، کنشگران سیاسی، اساتید، معلمان، هنرمندان، دانشجویان، ورزشکاران، و…. ) ست 

 

اشتراک گذاری پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازگشت به آخرین مطالب