الماسی در بین گِلولای خشم و خون
نشانههای توسعهیافتگی در حرکتهای مردمی اخیر در میان شلوغبازیهای سیاسی
دکتر مرتضی درخشان
از پژوهشگرن ارشد پویش فکری توسعه
از غمناکبودن اتفاقات اخیر و نوع برخورد حکومت و از ناراحتی از واکنشهای تشدیدشده و تندشده مردم معترض، بهدلیل محدودیتها و خشمهای فروخوردۀ نادیدهگرفتهشدن، هرچه بگوییم راهی برای ما باز نمیکند. در این هیاهوها تندتر سخنگفتن و مرزها را ردکردن هم دیگر معنایی ندارد، چرا که کار به تندتر عملکردن و تندتر برخوردکردن رسیده و از محدوده سخن عبور کرده است.
اما شاید در بین گلولای غمبار روزهای اخیر، جواهراتی در حال شکلگرفتن هستند که نادیده گرفته میشوند. الماسهایی گرانبها که هرچند از کربن و دود ساخته شدهاند، اما در فشار سخت طبیعت و برخوردهای سخت حکومت به یکباره خودنمایی میکنند. توسعهیافتهترین اقدامات دنیای مدرن که شاید نظیر ندارند. زیباترین لحظاتی که شاید مدعیان و پرچمداران دموکراسی دنیای امروز را هم با رونمایی از آن حیران کند. امروز میخواهم این الماس زیبا را رونمایی کنم. گلولای غمهای خونآلود امروز را از روی آن پاک کنم و به شما نشان دهم که چه کردهاید. میخواهم به شما تبریک بگویم و از شما تشکر کنم. امروز از گلولای، از خون و خشم، از گرد و غبار موج سواران، از شتر دیدی ندیدیها و از منفعتاندیشان متعصب سخن نمیگویم. امروز از الماسهای توسعهیافتگی نسل جدیدِ پا به پلکان توسعه گذاشته، صحبت میکنم. شروع کنید، ایران را توسعه دهید، ما هم پشت سر شما میآییم. شما راهبران امروز ما هستید.
در گذشته بیان میشد که همه حرکتهای اجتماعی و همه جریانهای مردمی با حضور یک راهبر قوت میگیرد، جهت میگیرد، منسجم میشود و به نتیجه میرسد. اما واقعیت آن است که راهبران امروز ایران برای پیگیری خواست مردم، چه در داخل کشور و چه در خارج، همه به نوعی با ماهیت خواسته مردم زاویه داشتند و هیچکدام واقعاً آن چیزی را که مردم به دنبالش بودند، پی نمیگرفتند. بگذارید از موضوع دور نشویم، و دلیل نبود راهبر واقعی برای خواستههای امروز مردم ایران را به مجال دیگری وابگذاریم. اما آنچه مهم بود و مرا شگفت زده کرد این بود که در طول این مدت مردم این خلأ را حس کرده، کارکردهای راهبر اجتماعی را شناسایی کرده و خود اقدام به تأمین این کارکردها کردند. شاید اگر این «فناوری اجتماعی» کمی دیگر تمرین شود و کمی دیگر ارتقا یابد و بهروز شود، واقعاً بتواند جایگزین راهبر اجتماعی شود و جنبشهای مردمی خالص و محض را شاهد باشیم.
الماسی که از آن صحبت میکنم حرکت «برای …» است که در همه شبکههای اجتماعی توسط مردم دنبال میشود و مردم هدف و انگیزه خود از مشارکت در این جنبش مدنی را ذکر میکردند. بگذارید کمی با هم این حرکت اجتماعی را باز کنیم. اولین گام برای انجام یک کار تیمی و یا گروهی موفق «همافقبودن» و یا «همهدفبودنِ» افرادی است که در این گروه فعالیت میکنند. جنبش اجتماعی اخیر اما مانند بسیاری از جنبشهای اجتماعی توسط مردمی با اهداف مختلف پیگیری میشد. مشارکتکنندگان هر کدام هدفی را برای خود تصور میکردند و در این جنبش شرکت میکردند. شاید کارکرد یک راهبر اجتماعی این است که برآیند همه این اهداف و آرمانها را بگیرد و چشماندازی را ترسیم کند، منویات اکثر مشارکت کنندگان را تأمین کند و با اعلام هدف مربوطه، جنبش اجتماعی را منسجم و جهتمند مدیریت کند. در جنبش اخیر بهدلیل نبود چنین راهبری، خود مردم اقدام به اشتراکگذاشتن هدف و آرمانشان از مشارکت در این جنبش نمودند. عدهای برای واکنش به و رهایی از اتفاقات ناگوار چند سال گذشته به این جنبش پیوسته بودند، عدهای برای ایجاد اصلاحات در فرآیندهایی که سالهاست تثبیت شده است و آن را ناعادلانه و نادرست میدانند و راهی قانونی برای صحبت درمورد آن نیافتهاند، عدهای برای کاهش خشونت و اصلاح رویههای خشونتآمیز که در ساختار کشور نهادینه شده است آمدهاند، و البته عدهای برای تغییر کامل ساختار حکومت پا به میدان گذاشتند، عدهای نیز اهداف متفرقهای را در سر داشتند. اما بهاشتراکگذاری آنها باعث میشد تا همه بدانند بقیه برای چه هدف و آرمانی به این جنبش پیوستهاند.
شفافیت ایجادشده از این حرکت اجتماعی بهقدری راهگشا بود که بسیاری از مردم راه خود را از افراد معروف داخلی و یا خارجی (راهبر بالقوه) جدا کردند و دریافتند که همافق نیستند. دریافتند که کاهش خشونت، اصلاح ساختار مالک-رعیت و درنهایت دستیابی به آرمانهای واقعی جمعی، با پذیرش آرمان دیگران صورت میگیرد و البته اهدافی که همراستا و همجهت با این حرکت جمعی نبودند، نقد میشدند و عدهای مخالفت خود را با هدف مربوطه نیز اعلام میکردند. این راه برای دستیابی به هدف مشترک، دو تراشه زیبای الماس را تشکیل میداد. نخست، اینکه مشارکت بهمعنای واقعی و همجهتشدن و همافقشدن واقعی مردم در یک جنبش اجتماعی را به عرصه تمرین میکشاند و باب گفتوگو را باز میکرد. دوم اینکه فریب و موجسواری راهبران سودجو را حذف مینمود و جریانی خالص از حرکت اجتماعی ایجاد میکرد. راهبران در بسیاری از جنبشهای تجربهشده در دنیا در ابتدا برای جلب مشارکت بسیاری از مردم توافق دروغین خود را بر آرمان آنها اعلام میکردند و پس از پیروزی آن طور دیگر عمل میکردند. اما این جنبش، خالص و محض بود، بدون فریب بود و کاملاً مدنی و مبتنی بر قدرت اجتماعی بود.
تراشهای دیگری در این الماس، زاویههای جذابتری به آن میدهد که نگاه به آن لذت بخش است. وقتی توافق بر سر آرمان که اساس دنیای مدرن را میسازد، اولین گفتوگوی واقعی بین اقشار مذهبی و غیرمذهبی جامعه را رقم میزند. گفتگویی که با قدرتی برابر، بدون سانسور خود، بدون خودحق پنداری و در درون حلقههای موردِاعتماد خانوادگی و شغلی، بیان تفکرات را ممکن میکند و بزرگترین شکاف بینگروهی جوامع شرقی و بهویژه ایران را هدف قرار میدهد و رواداری را بهعنوان زیباترین دستاورد تمرین میکند. جنبشی که به جای نهادهای دولتی، بیشتر باورهای عمومی را هدف قرار میدهد، جنبشی که بهشیوه غیررسمی سازماندهی دقیق و عمیقی دارد، جنبشی که بهشدت به رسانههای جمعی متکی است و رسانههای متمرکز نقش کمرنگی در آن دارند. جنبشی که جامعه مدنی به مدرنترین شکل ممکن، یعنی بدون راهبر (بیسر) قدرتمندی خود را اثبات کرد. جنبش بدون راهبر، یعنی جنبشی که متوقفکردن آن بهسادگی امکانپذیر نیست و نه بهمثابه اژدهای هفتسر بلکه مانند اژدهای بدون سر امکان مقابله با آن را برای سرکوب غیرممکن میسازد.
بیایید الماسهایی که در بین گلولای خشم و خون و در فشردهشدن قلبها از ناراحتی، خلق میشوند را ببینیم و از درخشش ابعاد جنبش اجتماعی پیشگام ایران لذت ببریم. راه را درست آمدهاید، پرچم را درست برداشتهاید، مسیر بلوغ را در پیش گرفتهاید، در حال خلق الماسهای ایران هستید، به شما افتخار میکنم، به خودمان افتخار میکنم، به تاریخ ایران تبریک میگویم.
دیدگاهتان را بنویسید