آیا تغییر استراتژی یا افقگشایی برای ایران یک ضرورت تاریخی است؟
گزارش پیشرو که برگرفته از نخستین «کتاب توسعه ایران» است، نشان میدهد که در مجموع شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی توسعه، ما در وضعیت «هشدار» قرار داریم و از نظر مجموعه قوتها، فرصتها، ضعفها و تهدیدها نیز در وضعیت «استراتژی تدافعی» قرار داریم؛ بنابراین هرگونه استراتژی تهاجمی برای امروز ایران، یک استراتژی ضدتوسعه و تخریبکننده فرصتهای رفاه و رضایت برای ملت ایران محسوب میشود و باید درونزا، بدون تنش، ساکت و خارج از خبرسازی و البته بروننگر به رفع نقاط ضعف و تهدیدها بپردازد، تا راهی برای خروج از وضعیت فعلی آشکار شود. «شاخص» ابزاری است که قوت یا ضعف شرایط یا احساسات را نمایش میدهد و امکان مقایسه با دیگران یا با دورههای قبل را فراهم میآورد. اگر این تعریف دانشگاه کمبریج را بپذیریم، تنها زمانی میتوانیم قوتها و ضعفهای خود را شناسایی کنیم که به شاخصها نگاه و خود را با دیگران و با گذشته مقایسه کنیم تا راهی برای حرکت به سمت مطلوب پیدا کنیم. توسعه مفهومی چندبعدی، کیفی و سهل و ممتنع است. درحالیکه همه مردم به صورت شهودی معنای توسعه را در زندگی روزانه خود درک میکنند؛ اما زمانی که بخواهیم از وضعیت دقیق توسعه ایران صحبت کنیم یا بخواهیم به سؤالات زیر پاسخ دهیم، کار مشکل میشود:
* موقعیت ایران در فرایند توسعه و در مقایسه با سایر کشورها چگونه است؟
* چه عواملی باعث وضعیت موجود توسعه ایران شدهاند؟
* وضعیت مطلوب توسعه ایران کجاست؟
* برای بهترشدن وضعیت موجود توسعه ایران چه استراتژیها و سیاستهایی را باید در پیش گرفت؟
برای پاسخ به سؤالات ساده بالا باید شاخص داشت و بدون آن هیچ حرف دقیقی نمیتوان زد. در گزارش ملی توسعه که در دست تکمیل است، ۱۳ کلانشاخص اصلی شناسایی و بررسی شدهاند؛ این ۱۳ کلانشاخص ۱۲۴ زیرشاخص و ۷۳۴ نماگر دارند. در ادامه پاسخ ساده، روشن و نهایی سؤالات بالا را با استفاده از وضعیت ایران در زیرشاخصها ارائه خواهیم کرد.
میانگین نمره فراشاخص توسعه در سال ۲۰۲۰ برای کل کشورهای جهان ۶.۵۶ است؛ اما نمره فراشاخص توسعه ایران تنها ۵.۴۶ است؛ یعنی ایران از لحاظ توسعه پایینتر از میانگین جهانی قرار دارد. بالاترین کشور یعنی سوئیس نمره ۸۳ و پایینترین کشور یعنی جمهوری کنگو نمره ۲۰ را از صد کسب کردهاند. در مجموع ایران در بین ۱۴۷ کشوری که دادههای آنها موجود است، رتبه ۱۱۴ را دارد و در بین پنج دسته کشور، در میانه دسته چهارم (یعنی توسعه در وضعیت هشدار!) قرار دارد.
اکنون باید دید که از میان ۱۲۴ زیرشاخص توسعه، کدامیک موجب شدهاند که ایران وضعیت نامناسبی پیدا کند و کدامیک نتایج خوبی برای ایران رقم زدهاند. به عبارت دیگر، نقاط ضعف و قوت ایران و همچنین فرصتها و تهدیدهای ایران در تجربه حرکت به سمت توسعه کداماند؟ اگر به این سؤال پاسخ دهیم، میتوانیم عواملی که ایران را در مسیر توسعه متوقف کردهاند و همچنین عواملی که ایران را به جایگاه کنونی رساندهاند، شناسایی کنیم. براساس وضعیت نمره ایران در ۱۲۴ زیرشاخص، در مقایسه با میانگین جهانی مشخص شد که ایران ۴۰ قوت، ۸۶ ضعف، ۳۸ فرصت و ۸۳ تهدید دارد (که برخی از تهدیدها و ضعفها و برخی از قوتها و فرصتها مشترک هستند). در جدولی که در مطلب میبینید فقط ۱۰ مورد اول (بالاترینها و مهمترینها) از هریک از این دستهها را مشاهده میکنید.
موارد جدول فوق ۴۰ مورد از مهمترین عواملی هستند که توسعه ایران را تحت تأثیر قرار دادهاند. اکنون پرسش این است که از بین این همه عامل مهم، باید روی کدامیک تمرکز کرد؟ سؤال بعدی این است که ایران باید روی استفاده از نقاط قوت خود تمرکز کند یا روی پوششدادن و رفع نقاط ضعف خود؟ آیا ایران باید به استفاده از فرصتها بیندیشد یا باید همه انرژی خود را برای دوری از تهدیدها بگذارد؟ بهطورکلی سؤال این است که استراتژی بهینه برای حرکت ایران در راستای خروج این کشور از وضعیت هشدار توسعه چیست؟
چهار استراتژی اصلی وجود دارد که باید با تحلیل وزنی نقاط قوت، ضعف و فرصتها و تهدیدها بین این چهار حالت، استراتژی بهینه را پیدا کرد؛ ۱- استراتژی تهاجمی، ۲- استراتژی رقابتی، ۳- استراتژی محافظهکارانه و ۴- استراتژی تدافعی.
* اگر کشوری نقاط قوت و فرصتهای بسیار زیادی نسبت به ضعفها و تهدیدها داشته باشد، میتواند از استراتژی تهاجمی استفاده کند که در واقع تمرکز بر این قوتها و فرصتها برای دستیابی به توسعه است.
* اگر کشوری دارای نقاط ضعف بیشتری نسبت به قوتها باشد، اما فرصتهای بسیار بیشتری نسبت به تهدیدهایش داشته باشد، میتواند از استراتژی رقابتی استفاده کند؛ یعنی با تمرکز بر فرصتها به رفع ضعفهای خود بپردازد.
* اگر کشوری دارای نقاط قوت بیشتری نسبت به ضعفهایش باشد، اما تهدیدهای بسیار بیشتری نسبت به فرصتهایش داشته باشد، میتواند از استراتژی محافظهکارانه استفاده کند؛ یعنی با تمرکز بر قوتهای داخلی، به اجتناب از تهدیدها بپردازد.
* اگر کشوری نقاط ضعف و تهدیدهای بسیار زیادی نسبت به قوتها و فرصتهای خود داشته باشد، ضروری است از استراتژی تدافعی استفاده کند؛ یعنی تنها بر رفع ضعفها و اجتناب از تهدیدها تمرکز کند.
وضعیت ایران در ۱۲۴ زیرشاخص در نمودار زیر نمایش داده میشود. هریک از نقاط آبیرنگ، نماینده یکی از زیرشاخصهاست و فاصله زیرشاخص مربوطه از میانگین جهانی را نشان میدهد.
همانطور که نمودار بالا نمایش میدهد، وضعیت ایران در بیشتر زیرشاخصها در وضعیت تهدید و ضعف قرار دارد. اگر میانگین همه نقاط ضعف، قوت، فرصتها و تهدیدهای مربوط به زیرشاخصها را بهدست آوریم، به یک نقطه نهایی میرسیم که وضعیت کلی کشور را در مختصات نمایش و نشان میدهد کدامیک از استراتژیهای فوق برای ایران بهینه است. همانگونه که در نمودار بالا نشان داده شده است، نقطه قرمزرنگ تجمیعشده، همه نقاط و وضعیت زیرشاخصهاست. این نقطه نشان میدهد ما در بخش چهارم مختصات قرار گرفتهایم و بنابراین «استراتژی تدافعی» در چنین وضعیتی برای ما بهینه است. استفاده از سایر استراتژیها نمیتواند ایران را از «وضعیت هشدار» خارج کند و احتمالا ما را به سوی «وضعیت اخطار» سوق میدهد. در ادامه این چهار استراتژی و اهمیت استراتژی تدافعی برای ایران مورد بحث قرار میگیرد. در «استراتژی تهاجمی»، کشور باید بهدنبال استفاده از فرصتها و قوتهای خود باشد و با توجه به مزیت رقابتی که دارد، بهصورت تهاجمی برای توسعه برنامهریزی کند. در سطح بینالملل، تحریمکردن یا اعلان جنگ با سایر کشورها، افزایش دامنه و حوزه تحت نفوذ، دخالت در امور سایر کشورها، دامپینگ برای بهدستگرفتن بازار یک کشور، خروج از سازمانهای بینالمللی و… استراتژهای تهاجمی هستند. همچنین خروج انگلستان از اتحادیه اروپا نیز یک استراتژی کاملا تهاجمی قلمداد میشود. البته خود این چهار استراتژی هم طیف دارند؛ بهعنوان مثال همه میدانند که کشور آمریکا به دلیل بزرگی اقتصاد و هژمونی سیاسی میتواند استراتژی تهاجمی را اتخاذ کند، اما در همان آمریکا برخی از دولتها سیاستهای تهاجمیتری نسبت به سایر دولتهای آمریکا دارند. در «استراتژی رقابتی» کشورها بر استفاده از فرصتهای بیرونی برای پوششدادن و رفع ضعفهای داخلی تمرکز میکنند. استفاده از وامهای بینالمللی، مشارکت در سازمانهای بینالمللی و معاهدات تجاری، فروش بالای نفت خام و سایر منابع طبیعی (بهعنوان فرصت طبیعی) و خرج عواید آن برای سرمایهگذاری در زیرساختهای داخلی و… همه بهنوعی استراتژیهای رقابتی هستند. نمونه بسیار خوب استفاده از این استراتژی را میتوان در کشورهای عربستان، امارات و یونان مشاهده کرد. یونان با استفاده از فرصتهای اتحادیه اروپا و عربستان و امارات با استفاده از فرصت طبیعی نفت به رفع ضعفهای داخلی اقدام کردهاند.
در «استراتژی محافظهکارانه» بر استفاده از قوتها برای کاهش و دوری از تهدیدها تمرکز میشود. برای مثال، بهطورکلی کشورهایی که تولیدات داخلی باکیفیتی دارند، با گسترش تجارت با سایر کشورهای بزرگ، روابط تجاری را دوطرفه میکنند تا با زیادکردن هزینه قطع رابطه، تحریم و بایکوت از تهدیدهایی مانند تحریمهای تجاری در امان بمانند. نمونه استراتژی محافظهکارانه را میتوان در کشور امارات مشاهده کرد که از درآمدهای بالای نفتی خود برای مقابله با تهدیدهای زیستمحیطی و اقلیمی استفاده میکند. همچنین کشورهای عضو اوپک از تولید بالای نفت خود برای ایجاد امنیت فروش انرژی استفاده میکنند، یا کشورهایی مانند چین با استفاده از قدرت اقتصادی خود قراردادهای بلندمدتی برای تأمین امنیت عرضه انرژی با کشورهای نفتی میبندند تا از تهدیدهای امنیت عرضه انرژی در امان باشند. در «استراتژی تدافعی» کشورها تنها و تنها بهدنبال دوری از تهدیدهای بیرونی و رفع ضعفهای داخلی هستند تا بتوانند بحرانهای داخلی را متوقف کنند و کمتر از آنها آسیب ببینند. برای برخی استراتژیهای کشور عمان در عدم ورود به نزاعهای بینالمللی، عدم پذیرش تعهدات مربوط به قطع رابطه با کشورها، تمرکز بر مشکلات داخلی و عدم دخالت در امور سایر کشورها و… از جمله برنامههای استراتژی تدافعی این کشور بهشمار میروند. ترکیه، برزیل و حتی کرهجنوبی نیز در مقطعی از تاریخ خود از استراتژی تدافعی و برنامههای ذیل این استراتژی استفاده کردهاند تا بتوانند ضعفهای داخلی را پوشش داده و از تهدیدهای خارجی دوری کنند. بهطورکل هرگونه دوری از تنش و ایجاد روابط صلحآمیز با همه کشورها، دوری از خبرسازی بینالمللی، تمرکز ویژه بر رفع ضعفها و تهدیدها با استفاده از همه توان داخلی و ایجاد اجماع در بین نیروهای فکری و اجرائی و مردمی در این راستا از جمله سیاستهای تدافعی به حساب میآیند. نکته بسیار مهم این است که اگر کشوری از استراتژی غیربهینه استفاده کند، شاید در کوتاهمدت و بهصورت بخشی در حرکت بهسمت توسعه موفقیت کسب کند، اما در بلندمدت به دلیل وخیمترشدن اوضاع در بقیه بخشها، توسعه همهجانبه و پایدار خود را با مخاطره روبهرو میکند. کشوری که در بخش تدافعی قرار دارد، در صورت عدم توجه به نقاط ضعف و تهدیدها و استفاده از فرصتها و قوتها (استراتژی تهاجمی یا رقابتی)، ممکن است در طول چند سال، از نتایج آن استفاده کند اما بدترشدن و تشدید ضعفها و تهدیدها باعث نامتوازنتر شدن توسعه و درنهایت فروپاشی ساختار توسعه کشور خواهد شد.
قرارگرفتن ایران در دامنه استراتژی تدافعی آنهم با فاصله بسیار از مرزهای سایر استراتژیها، نشان میدهد باید در انتخاب برنامههای کلان کشور دقت داشت تا به سرانجامی نامناسب برای توسعه کشور منجر نشود. این در حالی است که به نظر میرسد ایران در انتخاب استراتژیهای کلان خود دچار اشتباه شده است. اولویتهای سیاسی و اقتصادی نشان میدهد استراتژی ایران شباهت زیادی با استراتژیهای تهاجمی دارد. بنابراین برای تغییر جهت استراتژیک از تهاجمی به استراتژیهای تدافعی، ایران نیازمند یک پارادایمشیفت یا افقگشایی است که اولا اولویت اهداف خود را تغییر دهد و ثانیا بتواند با تزریق انرژیهای جدید در سیستم، امکان و احتمال رفع ضعفها و دوری از تهدیدها را فراهم یا حداقل فرصتی برای این مهم ایجاد کند. بهبود (تغییر عملکرد)، اصلاح (تغییر فرایندها و سازوکارها)، و تحول (تغییر ساختارها) مراحلی هستند که دولتها برای پیشگیری از بحران اتخاذ میکنند. اما اگر حکومتها در انجام این مراحل شکست بخورند و نقاط ضعف و تهدیدها بهصورت متعدد و متناوب بروز کند و ساختار را بحرانی کنند، حاکمیت دیگر نمیتواند با استفاده از مراحل فوق و در قالب استراتژیهای محافظهکارانه یا رقابتی و به طریق اولی از طریق استراتژی تهاجمی مسائل را حلوفصل کند. در نتیجه تنها دو گزینه باقی خواهد ماند: ۱- پارادایمشیفت (افقگشایی) و ۲-روبهروشدن با کنش جمعی نامتعارف. اگر جامعهای در طول سالها انواع بحران و ناکارآمدی در سطوح مختلف مانند سیاست خارجی، نظام قضائی، نظام آموزشی، رشد اقتصادی، بلایای طبیعی و خطاهای انسانی را تجربه و انباشت کند، این سؤال ایجاد میشود که آیا حاکمیت توان مقابله و مدیریت بحرانها را دارد؟ اولویت حاکمیت چه بوده که توان مدیریت انواع بحرانها را از دست داده است؟ در این حالت وضعیت جامعه شبیه به بیماری است که از بیماری بسیار سخت و پردردی رنج میبرد و هر لحظه ممکن است بیماری بر او غلبه پیدا کند و او را از پای دربیاورد. پس اولویت و توجه اصلی حاکمیت باید بر درمان این بیماری باشد و نه هیچچیز دیگر، به این عملکرد استراتژی تدافعی میگویند؛ بنابراین اگر نهاد سیاسیای به چنین مرحلهای برسد، باید در اولویتهای خودش تجدیدنظر کند. پارادایمشیفت یا افقگشایی به معنی تغییر در نوع نگاه و در نتیجه تغییر در اولویت اهداف حکومت در مواجهه با مسائل بر اساس اطلاعات بهروزشده از وقایع جاری کشور است. تغییر نگاه از استراتژی تهاجمی به استراتژی تدافعی و تغییر اولویتهای حکومت از اهداف تهاجمی به اهداف تدافعی راهحلی است که پیشروی حکومت قرار دارد. سرانجام پس از ماهها انتظار، بایدن به ریاستجمهوری آمریکا انتخاب شده است. اکنون حکومت ایران دو راه در پیش دارد:
الف) از این فرصت به بهترین و سریعترین وجه بهرهبرداری کند تا تنشهای خارجی و بحرانهای مختلف داخلی را تخفیف دهد و آلام ملت ایران را کاهش دهد و انرژیهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را مصروف جبران عقبماندگیهای مختلف کشور کند که مهمترین آن ایجاد فرصتهای شغلی برای نزدیک به ۱۰ میلیون جوان بیکار کشور است.
ب) از این فرصت، یعنی کاهش فشار خارجی ناشی از آمدن بایدن سود ببرد تا همچنان مسیر قبلی را ادامه دهد و بر خواستههای خود در سیاست خارجی پای بفشارد و تضادها و رقابتهای مخرب سیاسی داخلی و برنامههای آشوبناک اقتصادی ناشی از چندپارگی نظام تدبیر را در داخل ادامه دهد و مانع هرگونه تحول افقگشایانه برای خروج کشور از فروماندگی در مرحله شود.
دیدگاهتان را بنویسید